یادداشت کوثر یوسفی

راستش این
        راستش این کتاب را بعد از آنکه زهرا خوانده بود عمیقا دوست داشتم بخوانم؛ دو روزه کتاب تمام شد وقت زیادی نگرفت نیمی از کتاب را دیشب خواندم نیم دیگر هم امشب که در اتوبوس کاری جز مطالعه با طاقچه از من برنمی‌آمد خواندم؛ کتاب را دوست داشتم. روان بود و جالب
و مهر تایید به اینکه اگر خدا کسی را بخواهد عاقبت بخیر و هدایت کند نگاه نمی‌کند در کدامین جغرافیا زندگی میکند 
آنقدر میچرخاندش که آخر در مسیر نزدیک شدن به خودش بنده‌ش را مشغول کند 
همه مدت که کتاب را می‌خواندم فکر میکردم به سرنوشت 
به اینکه روزی که خانم ژاپنی همسن من بود فکر میکرد روزی قصه زندگی اش این چنین رقم بخورد یا نه ؟ 
دارم فکر میکنم به فرداهایی که به ما نزدیکند
دارم فکر میکنم آیا میشود خدا ما را هم برای خودش بخواهد و رهایمان نکند و خوش عاقبت باشیم؟
همین؛

۱۵ بهمن ۰۳
      
6

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.