یادداشت علی ریاضی
1403/10/27
قبل از این که نظرم رو دربارهی کتاب «دومین بهار» بگم، لازمه به دو تا مطلب اشاره کنم. اولا مجموعهداستان «جزیره» یکی از مهمترین آثار آلیستر مکلاود، نویسندهی کانادییه که نشر بیدگل، داستانهای این کتاب رو براساس تاریخ انتشار به دو بخش تقسیم و با نامهای جزیره و دومین بهار چاپ کرده. ثانیا پیش از خوندن کتاب دومین بهار اگه نگیم لازمه، خوبه که در مورد گِیلها بدونیم؛ گِیلها از اقوام ایرلندی اسکاتلندی هستن که گروههایی از اونها از قرن هجدهم به کانادا مهاجرت کردن و در بخشهای مختلف کانادا مخصوصا جزیرهی کِیپ برِتونساکن شدن. مکلاود از نوادگان همین اقوامه و در آثارش بهصورت بسیار پررنگ به فرهنگ و زبان گِیلی میپردازه و بسیاری از داستانهاش درون و اطراف جزیرهی کِیپ برِتون که بیشتر عمرش رو در اون زندگی کرد، اتفاق میافتن؛ بهنظر میرسه که مکلاود، ماموریت خودش میدونه که این فرهنگ رو از طریق داستانهاش نشر بده و حفظ کنه؛ در این مسیر هم بهقدری میکوشه که ممکنه این سوال پیش بیاد که آیا داستانگویی برای مکلاود مهمتره یا این ماموریتی که برای خودش تعریف کرده. چند عنصر در داستانهای کتاب دومین بهار، حضور پررنگی دارن که در صدرشون، گذر زمان قرار داره؛ داستانهای کتاب پُرن از یادآوری خاطرات و مرور سریع سالهای زندگی. در این گذر زمان، شاهد اتفاقاتی که میتونستن نیفتن و حسرتهایی که بهدنبالشون اومده هستیم؛ یا مهاجرتها و دور شدنهای ناگزیر آدمها و گسستن پیوندهای خانوادگی و عاطفی رو میبینیم. با این مشخصاتی که از داستانهای کتاب ارائه دادم، باید دومین بهار رو کتاب غمناکی دونست؛ ولی غم داستانها، غم ملایمیه که درحقیقت، بخش ناگزیری از زندگیه که حتی میتونه آرامش لطیفی در پی داشته باشه. این ویژگیها در کنار روایت جذاب و جزئیات دلنشین، کتاب رو بسیار خوندنی کرده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.