یادداشت dream.m
1404/4/22
اینم از اون کتابهای عجیب بود که فقط میتونی از آدمای عجیب گروه عجیب کتابخونی _که توش هرکاری میکنن جز کتاب خوندن_ توی شرایط عجیب بگیری و یه نفس، یا نهایتا دو نفس، بخونی و آخرش مثل سیامک انصاری توی برره به روبرو زل بزنی. کتابش برای من خیلی بوکوفسکی طور بود. یا مثلا اینجوری که انگار بشینی اعترافای کسی که بعد از عمل دماغ داره بهوش میاد رو یادداشت کنی و با درددل هاش توی سگ مستی و چتی میکس کنی. خیلی غم انگیزه، با غم شروع میشه و با تنهایی تموم. ببین تبعید چی به سر آدما میاره. راستی ته این کتاب یه نفرین هم داره . هرکس این کتابو میخونه، اگه چهل بار به گربهی آقای اکبر فوت نکنه و نگه جاکشه، جاکشه. و خب همه ما که کتاب مقدس "برادرم جادوگر بود" رو خوندیم جاکشیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.