یادداشت عمو حسام

عمو حسام

عمو حسام

2 روز پیش

        نیمه‌شبی بود و من بودم و هوای خنک چله‌ی تابستان و چشمان خسته‌ام. در حال گشت و گذار در بهخوان بودم که یادداشتی توجهم را جلب کرد به این کتاب. من هم که پولم با خرید چهارتا کتاب چاپ قدیمی ته کشیده بود، به خود امید این را می‌دادم که این کتاب صوتی در بینهایت طاقچه موجود باشد و امشب را که حوصله‌ی مقتل‌خواندن ندارم، بدون اشک نگذرانم.
که خب لحظه‌ای امید دلم ناامید شد. دیدم علامت پنجاه درصد تخفیف گوشه‌ی تصویرِ کتاب صوتی موجود است که نشان از بینهایتی‌نبودنش می‌داد. با خود می‌گفتم ای بابا. چقدر قیمت کتاب بوده که حالا اینطوری تخفیف زده‌اند به جانش که مردم تهیه کنند؟!
که خب با کمال تعجب دیدم قیمت کتاب چهار هزار تومان است و با تخفیف ۲۰۰۰ تومان شده.
صوت اول طرماح را که می‌شنیدم «به به‌»ی نثار تیم تولیدِ این کتاب صوتی کردم و گفتم حیف است حالا که انقدر ارزان است رفقای خویش را از این اثر هنری گران محروم بدانم.
آتش زدم به مالم و به اندازه دوازده هزار تومنی که برایم باقی مانده بود، کتاب را با التماس دعایی نثار رفقای خویش کردم و دوباره هندزفری به گوش گذاشتم و چشمان خود بستم.
و گریستم و گریستم و گریستم...
      
68

8

(0/1000)

نظرات

قبول باشه

1