یادداشت نوید نظری
1403/11/14

مهره سرخ برگردان و واژگونه آرش کمانگیر است در همه چیز! از محتوا گرفته و رسالت روشنفکری تا ساختار و فرم و حال و هوای شاعر؛ مهره سرخ واپسین اثر سیاوش کسرایی است که بلافاصله بعد از خروج او از ایران و استقرار او در شوروی سروده شده است. خوب است این اثر با آرش کمانگیر که دو دهه قبل توسط او سروده شد مقایسه شود. هر قدر آرش کمانگیر را منظومهای گیرا، جمعپذیر، امیدبخش، حماسی، روایی، نیمایی، اجتماعی و قهرمانانه است، مهره سرخ درونگرا، واقعگرا، یأسآلود، منقطع، فردی و انتقادی است. آرش کمانگیر داستان نبرد اجتماعی یک ملت است که پشت قهرمان خود بازو به هم دادهاند تا از هویت ایران دفاع کنند، بر این اساس هرچند داستانی تراژیک است که با قربانی شدن قهرمان آن تمام میشود اما روح حماسه، هویت ملی ایرانیان، دست یازیدن به اسطورهها در آن پدیدار و رخنماست. در مقابل مهره سرخ برداشتی آزاد و منقطع از مرگ پهلوانی است که جسم و جانش نه در مسیر اعتلای نام ایران بلکه قربانی تباهی قدرت و نیرنگ و افسون سیاست میشود! هر قدر آرش کمانگیر از آرمانهای اصیل و جمعی کمونیسم و لنینیسم الهام گرفته است، مهره سرخ وامدار ادبیات واقعگرایانه و انتقادی روسیه است که برخلاف آرش دیگر در ستایش از قهرمانی و مردم نیست بلکه درونگرا و پرداختن به خویشتن خویش پیرنگ اصلی آن است. جایی که اسطوره ملی اهمیتی ندارد و سرنوشت فرد در برابر قدرت دغدغه اصلی خواهد چیزی شبیه آثار تولستوی و داستایوفسکی. این دگرگونی نه فقط تحولی در ادبیات و فرم بلکه انقلابی فکری در کسرایی است که از یأس و سرخوردگی لمس جامعه کمونیستی او را فرا گرفته است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.