یادداشت معصومه صدیقی
1403/12/9
احساس میکردم این کتاب پر از عشق و احساسات مادرانه باشه برای فرزندی که حالا فقدان وجود اون بزرگترین دغدغه این کتاب و و منجر به نوشتنش شده ولی این کتاب نوشته شده بود برای اینکه این فرزند هیچ وقت به وجود نیاد و حقیقتا نگاه های فمنیستی رادیکالی زیادی در این کتاب بیان شده بود به عقیده بنده ارزش خوندن نداشت و خودم فقط برای اینکه راحت بتونم این نظراتم رو بنویسم کتاب رو تا انتها خوندم (به امید اینکه شاید در آخر تحولی ببینم) وگرنه از یه جایی به بعد خوندن این کتاب واقعا برام زجرآور بود مسئله بعدی اینکه اگر دوست دارین که حتما این کتاب رو بخونید به عقیده من این کتاب محدودیت سنی هم داره (برای نوجون ها مناسب نیست) چرا که بعضی مسائل کاملا بی پروا بیان شده .
(0/1000)
نظرات
1404/4/6
با کمال احترام موافق نیستم اگه مفهومش رو در یک جمله توصیف کنم اینه : من اونقدر بچه هام رو دوست دارم که هیچ وقت اون ها رو به دنیا نمیارم البته این جمله از خود کتاب نیست ولی به نظر من اگه کتاب رو تو یه جمله خلاصه کنیم همین میشه
1
0
1404/4/6
ممنونم از اینکه نظر متفاوتتون رو بیان کردین این جمله میتونه توصیف بخشی از کتاب باشه اما نمیفهمم نویسنده چطور وقتی انقدر دیدگاه تاریکی نسبت به جهان داره بجای رها کردن کار و دغدغه های این جهان به دردنخور ترجیح میده فرزندش رو از دست بده؟ اگر این جهان انقدر به درد نخور هست و هیچ چیزی در اون وجود نداره که به فرزندم اجازه حضور در این جهان و تجربه اون رو بدم پس چرا خودم این جهان و حتی کوچک تر از اون کارم رو هم رها نمیکنم؟ به نظرم این دیدگاه درصورتی که در نهایت کتاب منجر به خودکشی میشد میتونست پذیرفته بشه اما اینکه شخصیت اصلی کتاب در دوراهی بین شغل و فرزندش، شغلش رو انتخاب کرد(در شرایطی که میدونست با این انتخاب فرزندش رو از دست میده) اتفاقا این دیدگاه رو نشون میده که این دنیا گاهی اوقات انقدر قشنگ و گول زننده میشه که برای از دست ندادن بخش کوچیکی از اون حاضر به از دست دادن تکهای از وجود خودت میشی.
1
معصومه صدیقی
1404/4/4
1