یادداشت فریبا اشهد

        سخت میشه در مورد این کتاب نظر داد، همه شخصیت های کتاب جای فکر دارن، یه حسی دارم انگار با همه شون زندکگی کردم، با رسول، با نوال، با تهانی، با مهزیار، با پسری که از دست رفت و کل داستان تشکیل داد، 
جنگ واقعا چه فاجعه بزرگیه، چقدر تبعات داره، چند تا زندگی رو تموم کرده و چند تا زندگی رو نابود؟

هرس را خواندم، ولی خواندن کجا و آدمهایی که هرس را زندگی کرده اند کجا، شنیدن از جنگ کجا و آنهایی که جنگ را زندگی کرده اند کجا.
آنهایی که مادر شده اند و به ثمر رسیدن فرزند را دیده اند کجا، آنهایی که جنازه فرزند در آغوش گرفته اند کجا.
یه سری آدمها هیچوقت متوقف نمیشن، بازم امید دارن، بازم ادامه میدن، غصه ها و شکست ها و از دست رفتن ها رو میذارن پشت سرشون و میرن جلو، ولی تا کجا؟ چقدر میشه تحمل کرد، چقدر میشه طاقت آورد؟

کتاب هرس کتاب متفاوتیه، داستانش متفاوته، تلخی اش متفاوته و واقعا تکان دهنده است، دوستش داشتم و پیشنهادش میکنم. 

      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.