یادداشت luna
1404/3/13
این جز اولین کتاب هایی بود که خودم خوندم و کلی خاطره باهاش دارم. همینطور که از اسم داستان قابل حدسه، این کتاب درباره ی یه سری ماجرای ناگواره. این مجموعه درباره ی بچه هایی که والدین شون از دست دادن(صفحه ی دوم کتاب این اتفاق رخ میده) و به یه سرپرست نیاز دارن. یکی از شخصیت های اصلی داستان کنت اولافه، یه مرد بد ذات حریص که دندون طمع به ثروت بودلر ها داره و هر کاری میکنه تا ثروت اونا رو به چنگ بیاره پی نوشت: یادمه اون موقع که کتاب می خوندن هر وقت مامان یا بابام سرفه میکردن میترسیدم که نکنه اتفاقی براشون رخ بده و منم مثل بودلر ها بد بخت شم پی نوشت ۲:موقع خوندن این کتاب هر وقت به مامان یا بابام میگفتم چیزی می خوام، اونا میگفتن تو خیلی خوشبختی که مامان و بابا داری چون یتیم های بودلر همینم ندارن
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.