یادداشت شراره

شراره

1403/6/22

بی کتابی
        من هر بار که رمان ایرانی میخوام بخونم دستام میلرزه چون معمولا خیلی خوب نیستن و آدمو پشیمون میکنن مخصوصا نویسنده های معاصر...حداقل من انتخاب های افتضاحی داشتم...
آخرین رمان ایرانی که خوندمو پشیمون نشدم چراغها را من خاموش میکنم زویا پیرزاد بود... 

با توجه به نظراتی که درباره این کتاب خونده بودم توقعم از این کتاب تا حدی بالا رفت (من معمولا از رمان ایرانی توقعی ندارم مگر اینکه نویسندش جلال آل احمد یا نادر ابراهیم باشه)...فکر کنم برای همین یکم تو ذوقم خورد...نثر جالبی داشت...وسطای کتاب حوصلم سر رفته بود...اما پایان غیر منتظره و خوبی داشت... 

بخشی از کتاب: 

دزد از بی نظمی نان میبرد. امور منزل و دولت و شهر و مملکت ندارد،چه آشپزخانه باشد چه کتابخانه سلطنتی .فرقی ندارد.
خرمن را به هم بریز،انبار را درهم کن،بازار را آشفته کن،طباخ را شاخ کن برای کله پز ..(ادامه داره)..  وخودت از آن بالا بر مسند بنشین و کمچه چوبی‌ات را بزنبه دل این آتش شله‌قلمکار و قرابه‌ات را پر کن ببین چه نفعی میبری...


      
1.6k

32

(0/1000)

نظرات

در مورد کتاب ایرانی جالب میتونم به کتاب های عباس معروفی اشاره کنم ‌.  
اثر های ایشون واقعا فوق العاده ان ‌. مخصوصا سمفونی مردگان و سال بلوا ‌.
 بامداد خمار هم خیلی زیباست ‌. 

3

جلال آل احمد به جرئت یکی از آخرین کسانی‌ست که می‌تونه توقع مخاطب رو در رمان ایرانی بالا ببره... ! حداقل در تئوری باید اینطور باشد...
وقت با ارزش‌تون میشه پای کتاب های خیلی خیلی ارزشمند تری خرج بشه. عباس معروفی رو دوستمون اشاره کردند. صادق چوبک رو از نسل های متقدم و مهدی یزدانی خرم رو از نسل متاخر پیشنهاد میکنم...

1

برای نوشتن این کتاب سال‌ها تحقیق تاریخی انجام شده و خووندنش از واجباته👌

1