یادداشت
1401/11/6
این کتاب در مورد شاغل بودن توی دنیای مدرن و نظام سرمایهداری است که رضایت و کامیابی در شغل امری مشکل است و اگر احساس شکست کنیم دلیل مطلقش خود ما نیستیم بلکه سیستمی که در اون زندگی میکنیم هم موثره. توی این کتاب میاد ۸ تا دلیل رو بیان میکنه و در حد چند صفحه کوتاه هر کدوم رو توضیح میده که چرا شغلمان مأیوس کننده است و قصد هم نداره اونها رو از بین ببره و فقط میخواد با گفتن اینها از بار این مسئله که فقط خودمون مسئول هستیم بکاهد. ۱. تخصصی شدن که باعث محدودیت در تواناییهای ما میشود ۲. تمرکز سرمایه، انگیزهی شخصی ما را پس میزند ۳. انتخاب مصرفکنندهها، باعث میشود که شغل ما جنبهی تجاری پیدا کند. ۴. مقیاس صنعت باعث میشود فاقد معنی در کار شویم ۵. رقابت باعث تنش دائمی میشود. ۶. همکاری ناخواسته باعث تنشزایی میشود ۷. اهداف بلند و عدم توانایی در رسیدن به آن باعث میشود زندگی برایمان تلخ شود ۸. نظام شایسته سالاری، باری از مسئولیت سنگین در برابر نقاط ضعفمان بر دوش ما میگذارد. به نظرم این کتاب خیلی مختصر و مفید هر کدوم ازین دلایل رو توضیح داده و قصد نداشته خیلی عمیق وارد هر کدوم بشه و خوب من فکر میکنم تمامی کتابهای موسسه زندگی تا حدی همین طور هستند چون مخاطب رو همهی مردم در نظر میگیرند و با همون هدف کاستن از رنج مردم پیش میروند. برای همین برای منی که کلا مطالعهی تخصصی در این زمینهها نداشتم خیلی نکات جالبی داشت تا بخوام بیشتر برم درموردشون بخونم مثل نظر مارکس دربارهی تخصصی شدن (حقیقتا خیلی ایدهآل بود.) یا این که شایسته سالاری کاری کرده که فقیر بودن یک شخص خیلی دردناکتر و حادتر باشه چون که حالا افراد شکستخورده به جای این که بدشانس باشند بازندهاند ولی فکر میکنم کتاب برای کسی که در زمینه سرمایهداری و اقتصاد مطالعه زیاد داشته خیلی حرفی برای گفتن نداشته باشد شاید نهایت بخشی که دربارهی همکار گفته جالب باشه. یه انتقادی هم به ترجمه داشتم من متن اصلی رو ندیدم ولی بعضی پاراگرافها نامفهوم و گنگ بودند که چند بار میخوندمشون و متوجه نمیشدم و به فرد دیگهای هم نشون دادم اونم تایید کرد که گنگه و ازونجا که مخاطب کتاب عامه و متن تخصصی هم نیست این روون نبودن بعضی قسمتها آزاردهنده بود.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.