یادداشت فاطمه عباسی

        از امام موسی صدر فقط اسمش را می‌شناختم که چسبیده بود پایین یک چهره دلربا
حتی گم شدنشان هم یادم نبود.
وقتی فهمیدم توی جمع خوانی قرار است کتابی درباره این آدم بخوانیم خوشحال شدم.
نه اینکه علقه خاصی بهشان داشته باشم نه 
گفتم که اصلا نمی‌شناختمش .
همیشه خواندن از آدم‌های خاص را دوست داشتم. 
وقتی یکی مثل من که اسم و قیافه ی دوستانم هم یادم می‌رود یک اسم و قیافه را بشناسم حتما آن آدم خیلی خاص است.
حالا چرایش را باید لای صفحات کتاب پیدا می‌کردم.
اما انگار چرایش هم گم شده بود.
مثل علت گم شدنش.
هرچه جلو می‌روم بیشتر می‌فهمم که توی کتاب ازین خبر ها نیست.
دوباره اسم روی جلد را نگاه می‌کنم:

"هفت روایت خصوصی از زندگی امام موسی صدر"
کلمه خصوصی توی ذهنم بولد می‌شود. 
روایت خصوصی به درد کسی می‌خورد که زیر و بم عمومی ها را درآورده است.
یعنی می‌داند این آدم چرا خاص است و حالا می‌خواهد بداند چه طور خاص شده.
اما کم نمی‌آورم و دل می‌دهم به قلم حبیبه جعفریان و پیش‌می‌روم.
یک جاهایی کیف می‌کنم یک جاهایی حس می‌کنم حبیبه حرف می‌زند نه راوی،یک جاهایی حس می‌کنم درد و دل است نه روایت،یک جاهایی هم حس می‌کنم حبیبه خسته شده و مصاحبه را بدون تدوین گذاشته وسط کتاب
با همه این اوصاف کتاب و خاطرات قدیمی اش آن قدر کشش دارد.که برساندم به عکس های آخر کتاب و به بهانه امام موسی صدر تاریخ اجتماعی صد سال اخیر را بخوانم و کیف کنم.
و شناخت امام موسی صدر را بگذارم برای فرصتی دیگر.
کتاب هفت روایت خصوصی از امام موسی صدر  توسط انتشارات سپیده باوران در ۱۷۶ صفحه چاپ شده است.
و نسخه الکترونیک آن در فیدیبو ،طاقچه و فرا کتاب موجود است.
      
35

6

(0/1000)

نظرات

ک جاهایی هم حس می‌کنم حبیبه خسته شده و مصاحبه را بدون تدوین گذاشته وسط کتاب، چرا منم همین حسو داشتم؟
1

1

فاطمه عباسی

فاطمه عباسی

3 روز پیش

شاید واقعا خسته شده😁 

0