یادداشت ریحانه قجری

ممنونم آمو!
        ممنونم آمو داستان پیرزنی است که برای شامش یک خوراک آمده کرده بود.  اما انقدر بوی خوراکش قوی بود که کل محل راگرفت. و هر دقیقه یک نفر در خانه اش را می زد و از او خوراک می گرفت، و  وقتی شب شد و آمو(آمو یعنی ملکه) خواست شامش را بخورد یک دفعه دید خوراکش تمام شده.
یک دفعه یکی در خانه را زد تق تق!
تق تق آمو در را بازکرد و دید...............
      
15

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.