یادداشت Sahar Dianati
5 روز پیش
و اینبار بختیار علی و خیال... در "جمشید خان عمویم که همیشه او را با خود میبرد" بختیار علی با واقعیت بازی میکند. او داستانی را روایت نمیکند تا صرفاً پذیرفته شود، بلکه مدام مرز میان واقعیت و خیال را جابهجا میکند. هر شخصیت بخشی از حقیقت را میگوید، بیآنکه هر کسی تمام ماجرا را بداند. این بازی ناتمام با روایتها، این است که حقیقت همیشه یکپارچه نیست و تکهتکه و در هر نگاه متفاوت است. افزون بر روایت چندلایه، جهان داستان پر از حس تبعید، گمگشتگی و تعلیق است. شخصیتها در سرزمینی گرفتارند که زمان در آن رخ داده است، مرز میان زندگی و مرگ در آن کمرنگ شده و معنی مدام از دست میرود. این حس بیثباتی، رمان را از یک روایت صرفاً سیاسی یا تاریخی فراتر میبرد که دربارهی حافظه، رنج، و تلاش برای زنده ماندن در جهانی فراموشکار است. اما آنچه این رمان را منحصر بهفرد میکند، زبان بختیار علی است. نثری که میان شعر و داستان در نوسان است. جملههایش گاهی مثل زمزمههایی از ته تاریخ میآیند، پر از استعاره، سکوت، و تأمل. همچنین دیالوگها بیش از آنکه فقط گفتگو کنند، دعوتیاند برای مکث، برای اندیشیدن به چیزی فراتر از آنچه روایت میشود. و شاید بهترین جمله برای توصیف این کتاب این باشد: رمانی که نه بهخاطر داستانش، بلکه بهخاطر جهانی که در ذهن میسازد، باعث تفکر میشود. .سین.دال
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.