یادداشت روژان صادقی

آنتونی و کلئوپاترا
        کلاس چهارم-پنجم بودم, بین کتابای بابام داشتم می گشتم که این کتابو پیدا کردم. حقیقتا به خاطر جلد و کاغذ های قدیمیش به سمتش جذب شدم و به سرم زد بخونمش.
ولی بعد از یکی دو صفحه دیدم تقریبا هیچی ازش نمیفهمم و به این فکر کردم که چقد کتابای آدم بزرگا کسل کننده هستن.
چند ماه پیش دوباره همین کتاب و پیدا کردم و چند شب پیش هم شروع کردم به خوندنش. هنوز هم باورم نمیشه انقد به این کتاب علاقه پیدا کردم و جذبش شدم! 
شکسپیر تو شخصیت پردازی و نشون دادن احساسات و تمایلات متفاوت انسان و کشمکش های درونی و بیرونی شون بی نظیر عمل کرده!
و شخصیت کلوپاترا یکی از قدرتمند ترین زن هاییه که تا به حال راجع بهشون خوندم. کسی که دوتا از بزرگترین مرد های زمانه خودشو به زانو در آورد و در نهایت هم خودکشیش نه به خاطر مرگ آنتونی بلکه به خاطر خودش و اسیر نشدنش به دست سزار بود!
در نهایت چیزی که کتاب و برام خیلی خاص تر کرد نوشته های بابام بینابین جملات بود که باعث شد حس نزدیکی فوق العاده ای بهش بکنم!
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.