یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

میک هارته این جا بود
        اگه می‌دونستیم این آخرین باریه که داریم یکی از آدمای زندگی‌مون رو می‌بینیم، چیزی تغییر می‌کرد؟ یا بازم همون‌طوری می‌زدیم توی سر وکله‌ی هم، با هم می‌خندیدیم، از هم ناراحت می‌شدیم و برای هم شکلک در می‌آوردیم؟ اگه می‌دونستیم که یکی از آدمای مهم زندگی‌مون به دلیل یه اشتباه کوچیک، یه غفلت، یه تصادف محض ممکنه برای همیشه از پیش‌مون بره، بیشتر مراقب هم می‌بودیم، بیشتر به هم می‌گفتیم که چقدر همو دوست داریم و زندگی‌مون در کنار هم خیلی ارزش‌مندتره؟

من از خداحافظی‌ها بیزارم. چه این خداحافظی با مرگ باشه، چه دوری، چه ترک کردن‌های ناگهانی. وقتی آدما میرن، زمین سفت زیر پامون خالی میشه. باید دوباره همه چیو از اول شروع کنیم. کاش حداقل نذاریم این رفتنا، از روی غفلت از چیزهای کوچیک باشه.
      
2

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.