یادداشت فهیمه . مؤذن

خاطرات سوگواری
        از وقتی که شروع کردم به خوندن این کتاب ، به نوعی همزادپنداری کردم ، از آنچه که رولان بارت در مورد سوگواری و رنج از دست دادن مادرش میگه ، با نوع سوگواری و رنج خودم از فقدان برادر کوچکم .
اوایل جستارها به نوعی دردی رو بیان میکرد قابل درک بود و شبیه بهم _درد و سوگیری که خودم دارم _
 اما از یه جایی به بعد حس کردم رنجی که رولان می‌کشید شاید بخشی ش مربوط به تنها شدن بوده ، چون به جز مادرش ، شخص دیگری که بهش نزدیک باشه در زندگی ش نبود .
و بیشتر احساسات و دردهایی که بیان می‌کرد حاکی از تنهایی بود 
چون وقتی در زندگی کسی رو داشته باشی درسته که غمی که از دست دادن عزیزت ، همراه داشته _مثل یه سوراخ بی انتها در قلب ت _ باهات می‌مونه اما تبدیل به درد و رنج نمیشه برات و همیشه بهش فکر نمیکنی .
 .
.
نمیدونم شاید هم به خاطر ترجمه بوده که واقعا بعضی از گفته های بارت رو درک نمیکردم .
      

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.