یادداشت نوشین‌دخت

بازمانده روز
        داستان استیونز، پیش‌خدمتی که سال‌های زیادی در خدمت یکی از اشراف انگلیسی بوده است و بعد از جنگ و فوت اربابش به خدمت یک ارباب آمریکایی پولدار درآمده و به پیشنهاد ارباب جدیدش به استراحت و سفری چند روزه می‌رود و در این سفر از خاطرات سال‌های پیش‌خدمتی‌اش برای ما می‌گوید.

از نثر کتاب هر چی بگم کم گفتم. ترجمه‌ٔ اعجاب‌انگیز نجف دریابندری و پیش‌گفتاری که نوشته بود واقعا معرکه و خواندنی است. 
این کتاب برام یک جورهایی حس تناقض داشت. یعنی باوجودی که از خوندنش لذت می‌بردم ولی برام خسته‌کننده بود.
از لحاظ روانی خسته می‌شدم چون نمی‌تونستم شخصیت اصلی کتاب رو درک کنم، از دست حرف‌ها و کارهاش عصبانی می‌شدم و برام شخصیتی حوصله سر بر و تو مخ بود. نمی‌تونستم با شخصیت در چهارچوبش کنار بیام و هر لحظه ازش انتظار داشتم کاری کنه یا حرفی بزنه که غیرمتعارف و خارج از چهارچوب‌هاش باشه. ولی تا آخر همون‌قدر خشک و یبس موند. 
بعضی‌وقت‌ها واقعا نمی‌فهمیدم برای حفظ به اصطلاح تشخّصی که ازش حرف می‌زد چقدر می‌تونست ماشینی و رباتی بشه. و چقدر آدم بودن( خطا کردن، احساس و هیجان داشتن، اندیشیدن و پاسخ دادن و...) رو به دور از تشخّص در نظر بگیره.
ولی خب همین اتفاق رو ستایش می‌کنم چون نویسنده و مترجم هر دو با تمام توان این حس خشکی، مبادی آدابی، چهارچوب‌مندی و... رو در تک‌تک کلمات و جمله‌های کتاب متبادر می‌کردن.
      

36

(0/1000)

نظرات

حقیقتا استیونز خیلی روی مخه
1

0

خوشحالم که تنها نیستم در این حس 😁 

0

اینکه هی تلاش بکنی کسی رو درک کنی و فکر کنی شناختیش و دوباره یه کاری انجام بده که خلاف شناخت تو باشه و مجبور باشی دوباره درکش کنی، خیلی سخته واقعا.
1

0

دقیقا 🧡 

0