یادداشت مریم شفیق
3 روز پیش
کتابی فوق العاده در مورد تبعیض نژادی بین سیاه پوست ها و سفید پوست ها در آمریکا، بخصوص ایالت می سی سی پی. داستان مربوط به زمان دوری نیست! بعد از سال ۱۹۵۰ اتفاق میفته و آدم با خواندنش، تازه متوجه میشه که چطور نژاد پرستی در وجود آمریکایی ها ریشه دوانده و غلبه کردن بهش، چقدر براشون دشواره (البته تلاش چندانی هم برای غلبه کردن نمی کنن، حتی با وجود تلاش های مضحک اخیر هالیوود که عملاً از سمت دیگر بام افتادند و نوع جدیدی از نژاد پرستی رو آغاز کردند). علاوه بر تمام نکات مثبتی که داستان داشت، یک نکتهی بسیار جالب در نحوهی روایت کردن رعایت شده بود که اثرش رو نه با صدای بلند، بلکه به طور پنهان در هر صفحهای که ورق می خورد، نشون می داد : تغییر دیدگاه شخصیت اصلی (اسکیتر)! در ابتدای کتاب، اسکیتر علیرغم تصمیم خطرناک و جسورانهای که می گیره، تصوری از شدت خطر نداره و میگه : مگه میخوان با ما چه کار کنن؟ با چوب بریزن سرمون و کتکمون بزنن؟ ولی تا پایان داستان به چنان درک واضحی از وضعیت سیاه پوست ها میرسه که در هر قدم؛ از ترس، دچار لرزش میشه و احتیاط می کنه که کسی حقیقت رو نفهمه. پ ن : از این کتاب، فیلمی بسیار دوست داشتنی و خوش ساخت هم تولید شد. پ پ ن : اخیراً تحقیق مختصری در مورد مسئلهی برده داری کردم و نکتهی جالب - و البته حرص درار - این بود که تو صفحات وب مثل ویکی پدیا، تمام نقاشی های ارائه شده مربوط به بازار های شرقی و حرم سرای سلاطین بود در حالیکه برده داری و نژاد پرستی هیچ وقت با شقاوتی که در غرب اجرا شد، در شرق وجود نداشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.