یادداشت ꕤ اخگر
1404/6/28 - 19:05
کتاب "تمساح" رو تموم کردم. جدا توقع زیادی از داستایوفسکی داشتم. این کتاب نتونست زیاد نظرم رو جلب کنه. خیلی بیمنطق بود برام. اصلا اتفاقات کمی که توش میفتاد خیلی بیمعنی بود و واقعا امکان نداشت. شما تصور کنید یه مردی رو تمساح میخوره؛ یک زنده میمونه و خوشحاله، دو توی شکم تمساح از اقتصاد صحبت میکنه و اصلا براش مهم نیست که چه اتفاقی براش افتاده. از اونور زنش انگار نه انگار که مردِ تو چه موقعیتی قرار گرفته و خوش و خرم به جشن بالماسکه میپردازه. خب واقعا برام خیلی بیمنطق بود. مفهومی که میخواست برسونه این بود که پول نسبت به هر چیزی ارجحیت داره و خب کاملا قبولش دارم ولی آخه مرد، توی اون موقعیت در مورد اقتصاد سخنرانی میکنی؟! به خاطر این بیمنطق بودنش زیاد خوشم نیومد. منتظر بودم ببینم ۹۶ صفحه تهش بالاخره چی میشه ولی پایانش باز بود و خورد تو ذوقم. البته کتابایی مثل کتابای داستایوفسکی نیازمند فکرِ زیادن تا مفهومش رو بکشی بیرون و ممکنه این تمساح هم نماد یه چيزی باشه که خب من لااقل درکش نکردم و چون این کتابها مال خیلی وقت پیشه ممکنه داستانش در مورد شرایط اون موقع بوده باشه. البته ممکنه خیلیا از دوستان خوششون بیاد.🐊
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.