یادداشت سمیرا علی‌اصغری

        کتاب را همسر آقای یزدانی خرّم نوشته و البته خانوادگی آشنایی نزدیکی با نشر محترم چشمه دارند. از قصد این‌ها را اول یادداشت آورده‌ام؟ راستش خودم هنوز به قضاوت درستی نرسیدم که کتاب را به خاطر رابطه‌ها منتشر کرده‌اند یا ارزش ادبی کلمات؟ شاید اگر این ۱۷۷ را می‌شد چلاند و عصاره و محتوایش را در ۷۷ صفحه جا داد، می‌گفتم قطعاً مریم حسینیان خوب سرطانی بودن را یا به قول خودش نئوهاوکینگی بودن را، نوشته.
یک جاهایی احساس می‌کردم نویسنده در عالم دیگری سیر می‌کند که میلیون‌ها ایرانی در آن بیگانه محسوب می‌شوند، مثل اینکه در طول بیماری یا بعد از آن بشود هنوز در کافه صبحانۀ انگلیسی خورد یا در خانه پرستار مخصوص داشت. و یک‌جاهایی انقدر با بیماری‌اش همذات‌پنداری می‌کردم که می‌خواستم برایش گریه کنم.
به بیمار درگیر سرطان توصیه‌اش می‌کنم؟ نه. واقعاً نه. چون من شناختی از آدم‌ها ندارم. به اطرافیان بیمار چطور؟ شاید، واقعاً شاید! چون رفتار اطرافیان بیمار هم مثل دارو باید مخصوص خود شخص و متناسب با روحیاتش تجویز شوند. نسخۀ مریم‌ حسینیان قابل تعمیم به همه نیست.
به دیگران چطور؟ نمی‌دانم، واقعاً نمی‌دانم. :)
اینکه کتاب شبیه یک نالۀ بزرگ به نظر نمی‌رسد و از موضع ضعف نوشته‌نشده، قابل توجه و تأمل و تقدیر است.
      
432

34

(0/1000)

نظرات

آفرین 

0