یادداشت لعیا عرب

                پایان مجموعه‌ی آنی شرلی!
پایان عصرها و شبهای دلنشین در کنار آنی شرلی و خانواده دوست داشتیش.....
امروز چهاردهم خرداد که من این کتابو تموم کردم سیلی از احساسات به سراغم اومده که نمیتونم به خودم اجازه بدم که همچین کتابیو نقد کنم!
اشک های من در فصل به فصل این کتاب با اتفاقاتی که افتاد هیچوقت قرار نیست از یادم بره و برای من تکرارنشدنی باقی میمونه..
این کتاب یک دید جدید و متفاوتی نسبت به جنگ داد.
خانوم هایی که معشوقه، برادر و همسرهاشون رو در این راه فدا میکنند و چه سختی هایی که در این مدت میکشند و چطور نهایت تلاششون رو می‌کنند تا بتونن دووم بیارن و یک کمکی به تکه های وجودشون در راه های دور و شرایط سخت در دل جنگ بکنن.
من معنی واقعی فداکاری ، ترس ، اندوه ، ناامیدی، شجاع بودن و مهم تر از همه امید داشتن در عمق تاریکی رو با این کتاب با پوست و استخونم درک کردم... 
ای کاش نی زن هیچوقت باز دوباره تو این کره خاکی پیداش نشه تا داغ دسته گل هایی که تو این راه پر پر میشن رو به دلمون بزاره....
و کلام اخرم به مناسبت تموم شدن این مجموعه:
خلاصه و کوتاه ؛ خدا قطعا منو خیلی دوست داشت که نمایشگاه کتاب سال ۱۴۰۱ در غرفه قدیانی دستم رفت سمت آنی شرلی در گرین گیبلز و این کتاب رو انتخاب کردم و با خودم به خونه آوردم!
        

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.