یادداشت ساینا
15 ساعت پیش
و تمام، خب من همین الان کتابو تموم کردم و انقدر صفحه ی اخرش ناز بود که فقط مدراخددهحهذخلزنذ🙏 یه عاشقانه ی ناز و دردناک.چرا دردناک؟چون هر لحظه امیدوار میشدی که بهم میرسن یهو همه چیز بهم میریخت.و جدا از اون کتاب هول محور خیانتو عشق میچرخید.هردو شخصیت ترومای خیانت داشتن و نمیدونستن ایا دیگه میشه مثل قبل به یکی اعتماد کنن و از اعماق وجودشون اونو بخوان؟ از روند داستان بخوام بگم: واسه ی من یکم کتاب مبهمی بود کلا.راجع چیزای عجیبی توشون صبحت میشد ولی خب جالب بود. اولش جالب بود،وسطاش عجیب بود،آخرش دلنشین و قشنگ بود✨ راجع شخصیت پردازی بخوام بگم: ژانویه:یه دختر نویسنده که همیشه توی رویاهاش زندگی میکرده اما یهو واقعیت به طرز دردناکی کوبونده شد تو صورتش!شخصیتی که داشت رشد میکرد و ژانویه ی جدیدو میشناختو کشف میکرد و سعی میکرد با واقعیت ها کنار بیاد. گاس:عجیب، عجیب و عجیب!طرز فکر گاس برام جذاب بود.دیدی که به عشق و زندگی داشت واقع بینانه بود و این دقیقا برعکس ژانویه بود.یه جورایی گاس خیلی از یه ور افتاده بود ژانویه هم از اونور و تونستن همو اصلاح کنن. ترجمه و قلم نویسنده: شما وقتی یه کتاب از داستایفسکی و کافکا و...کلا نویسنده های بزرگ و عمیق میخونید انتظار اینو دارید توی کتاب جملاتی باشه که شما نیاز باشه چندبار بخونیدشون تا بفهمید. وقتز کتاب فانتزی/عاشقانه میخونید هم انتظار اینو دارید که یه متن روون و نسبتا ساده داشته باشه تابتونید همزمان اونو تصور کنید. خب قلم نویسنده(شایدم ترجمه اینجوری بود نمیدونم)یکم این نکته رو توی بخشایی از کتاب رعایت نکرده بود و یه سری جمله هارو نمیفهمیدی و خب این ایرادی بود که چشم منو گرفت. در کل نه کتاب بدی بود و نه کتاب عالی ای بود.تجربه ای قشنگ و زیبا برای رهایی از زندگی واقعی برای لحظاتی! ممنون از فاطمه،مبینا و نیمه رایایی(😔😂)که منو توی خوندن این کتاب همراهی کردن💙 و در اخر مثل همیشه یه تیکه از ساینا و احساساتش توی این کتاب جا موند! شروع:۱۴٠۴/۶/۱۷ پایان: ۱۴٠۴/۶/۲۵ ۰۹: ۲۳
(0/1000)
ساینا
4 ساعت پیش
0