یادداشت امیر

امیر

امیر

1404/3/27

        ساعدیِ عزیز را همیشه دوست داشتم حتی قبل اینکه چیزی از او بخوانم.
با مظلومیت و بی شیله پیلگی‌اش زیر آوار نفرت ها و بی مهری ها _که نتیجه‌ی طبیعیِ بازیِ سیاست است_ مدفون مانده اما نیمه‌ی روشن و قدرتمندِ نویسندگی‌اش او را از زیر این آوار بیرون کشیده و کاخ نشین ساخته است.

من نیز فارغ از موافقت یا مخالفت با دیدگاه سیاسی‌اش به کندوکاو در زیر آوار نپرداختم و روی پله ای از کاخش نشستم و ترس و لرز را به عنوان اول کتاب از او شروع کردم.

ساعدیِ عزیز بی شک نوآور بود و بی گمان جلوتر از زمانه‌ی خویش. ایده های متفاوتی داشت و در این کتاب میخواسته ترکیبی از ژانر وحشت یا گوتیک و سوررئالیسمِ بومی را ارائه دهد و تا حدودی موفق شده.
گفتم تا حدودی، زیرا به نظر من پنج داستان اول از شش داستان این مجموعه بیشتر یک چرک نویس ارزشمند و خلاقانه بود تا یک داستان کوتاه استخوان دار.
خط قصه‌ی بسیار بسیار لاغر داشتند و در کمال تاسف باید بگویم کمی بی سر و ته بودند.

آنچه نصیب خواننده می‌شود بیشتر، ایده هایی دور از ذهن و البته‌ی فضاسازی های پر اضطراب از دل امور روزمره است که الحق این موارد را به خوبی از آب درآورده. یکیش صداهای خوفناک برکه‌ی ایوب که در خاطرم می‌ماند.

چند جمله‌ی گلایه آمیزِ قبلی در خصوص پنج داستان اول بود و این چند کلمه‌ی تحسین آمیز در باب داستانِ فوق العاده‌ی آخر است.
بی گمان داستان آخر کمالِ مطلوبِ ساعدیِ عزیز است.
خط داستانی، ایده های دور از ذهن، توصیفات ویژه و آغاز و سرانجامش چنان در اوج بودند که لایق بود ایستاده تشویقش کنم.
داستانی که پایان بندیِ فوق العاده پر هیاهو و پر از اضطرابش و البته هراسناکش بی گمان از ذهن خواننده بیرون نخواهد رفت.


و در آخر ای آقای ساعدیِ عزیز! امروز از خواندن داستان آخر کیفور شدم ولی ناراحتی‌‌ام از سستیِ پنج داستان اول مرا مجبور به امتیازی کمتر از پنج ستاره میکند. عذرخواهی‌ام را بپذیر و بدان که برایم همچنان عزیزی و خوشحالم که فقط یک کتاب از تو خوانده ام و هنوز کتاب های بسیاری مانده.
یاشا همشهری!
      
28

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.