یادداشت سید علی مرعشی
1401/4/11
4.6
17
کلیدر جلد٣و۴ پیش از هر چیز باید گفت که بهترین کاری که می توان در حق کلیدر نخوانده ها انجام داد به اشتراک گذاشتن تجربیات است. صحبت از اینکه چه بسیار افرادی این کتاب را با هزار سودا به دست گرفته اند و سنگینی آنرا تاب نیاورده و پس از یکی دو جلد آنرا به کناری نهاده اند. کلام در این باب کوتاه کنم و بگویم از دو چیز غفلت نکن : ١-رفیقی که با او سفر طولانی کلیدر خوانی را به سرانجام رسانی . ٢-برنامه ای منظم با زمان بندی مشخص برای اتمام کتاب. داستان هایی با طول و عرض و مختصات روایی بزرگ همچون صد سال تنهایی، جنگ و صلح و همین کلیدر خودمان اسبان چموشی هستند که خواننده زیرک باید بتواند افسار بر لگام آنها بزند و مهارشان کند. از زیاد بودن شخصیت ها نهراسد، خط اصلی داستان را دریابد، از حواشی و جزئیاتی که نویسنده (به خصوص دولت آبادی) در آینده از آنها برای رو کردن شخصیت های جدید و ماجراهای تازه بهره می برد غافل نشود، و همزمان که با دقت و احتیاط پیش می رود تا چیزی را از دست ندهد روح خود را غرق در توصیفات و حالات کند.(تضادی است قابل جمع که اعتدال مزاج می طلبد و تمرین شبیه حالات نمازگزار) جامعیت مثال زدنی این کتاب به گونه ای است که هر کسی می تواند بخشی از آن را بگیرد، شخصی سازی کند و تحلیل خود را از آن داشته باشد؛ وجوهی همچون روابط فئودالی موجود، زندگانی ایلات و عشایر خطه خراسان، طبیعت خاص و پر رمز و رازش که سکوت شب های آن طنین انداز فریاد خاموشی است از آنچه بر سر این زمین و اهلش در طول هزاران سال رفته، حرکت زیرزمینی احزاب برای آغاز تغییرات اجتماعی سیاسی و شاید ده ها عنوان دیگر که توان آنها را طرح کرد. می توان از عشق های سوزان، وسوسه های آتشین و خانمان سوزی سخن گفت که کوره کلیدر را گرمی می بخشد و گاه کاه و کاهدان را با هم به آتش می کشد. می توان از کشت و کشتار، نامردی و ناجوانمردی ها گفت که در میانه این قصه طولانی ضربان قلب تو را دمادم تغییر میدهند، حرصت را در می آورند، جانت را ذره ذره میگیرد و دوباره از نو پس می دهد. می توان به جرات بگویم که با کلیشه های مرسوم و خسته کننده طرف نیستی و ماجرا آنقدر ظرفیت دارد تا "محمود راوی قصه" ژرف ترین و پنهانی ترین ظرایف قلب خود را به خوانندگان زیرک هدیه دهد و تو را بی واسطه مهمان حرف دل خود کند. آنجایی که از فرم، داستان و روایت عبور می کنی و صاف ترین حالاتی را که ممکن است یک نوشته بشری از زندگی های نادیده، احساسات نداشته، پندارهای مخفی، اوهام، ترس، دل آشوبه و هر آنچه نویسندگان اگزیستانسیالیسم سعی می کردند رو و عیان به تو نشان دهند به تو عرضه می کند. آنجایی که دیگر کلمات را نمی بینی، با صفحات یکی می شوی و وجودِ در لحظه ات را حس نمی کنی. آنجا!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.