یادداشت Melika_ Ghanami

        کامی پسری است که از بدو تولد بیمار و ضعیف است، به‌حدی که مادرش، مادام راکن، از ترس جانش او را به مدرسه نمی‌فرستد و باور دارد که اگر کامی از او جدا شود، خواهد مرد. همزمان با کامی، دخترعمویش به نام ترز به دنیا می‌آید و در کنار او بزرگ می‌شود. همه‌ی اطرافیان می‌دانند که این دو نفر، وقتی بزرگ شوند، باید با هم ازدواج کنند، زیراتنها ترز می‌تواند تحملِ روحیه‌ی حساس و بیماریِ کامی را داشته باشد. 
سال‌ها می‌گذرد و پیش‌بینی‌ها درست از آب درمی‌آید: کامی و ترز با هم ازدواج می‌کنند. اما کامی که حالا مردی جوان است، تصمیم می‌گیرد به پاریس برود و زندگی جدیدی را آغاز کند. خانواده همراه او به پاریس نقل مکان می‌کنند و داستان اصلی از اینجا شروع می‌شود.  
ترز، زنی که همیشه در سایه‌ی خانه محبوس بوده برای اولین بار با دنیای بیرون و هیجانات آن روبه‌رو می‌شود. این آشنایی با زندگی جدید، احساساتی را در او بیدار می‌کند که تا به حال تجربه نکرده بود :عشق، هوس و گناه
      
13

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.