یادداشت روشنا
3 روز پیش

مانفرد داستان ویژهای نداره ولی کشاکشهای درونی شخصیت مانفرد، عذاب وجدان، روح سرکش و قدرتهاش بار تراژیک اثر رو به دوش میکشن. لرد بایرون در مانفرد نمونهای از قهرمانهایی رو ترسیم میکنه که به نام خود او، «قهرمان بایرونی» نام میگیرن. قهرمانهایی حساس، مطرود از جامعه، منزوی، با قدرتهای درونی فراوان که نمونهی اون رو در آثار بعدی نویسندههای کلاسیک از جمله داستایفسکی، چخوف، الکساندر دوما و ... میبینیم. من فاوست گوته رو نخوندم اما ظاهراً به طور خاص این اثر و فاوست گوته تاثیر و تاثر متقابلی بر هم گذاشتن. فضای تاریک اثر و شخصیت مانفرد رو خیلی دوست داشتم. از جمله تجربههای جالب بود. اگه شب بخونید، به نظرم بیشتر به فضای اثر میخوره. عکسی که گذاشتم هم از صحنههای کتاب و اثر توماس کول است. 🍎 سومین کتاب پساالکلاسیکو
(0/1000)
روشنا
3 روز پیش
0