یادداشت نرگس
1404/1/29
🌱ما اعتقاداتی منسوخ و قدیمی داریم دربارهی اینکه غمزدگی چقدر باید طول بکشد و باید به چه شکل باشد و آن را چیزی میدانیم که باید بر آن غلبه کرد و درستش کرد، نه چیزی که باید بر آن مرهم گذاشت و از آن حمایت کرد. حتی پزشکمان اینطور آموزش دیدهاند که سوگ را اختلال بدانند، نه واکنشی طبیعی به فقدانی بزرگ. مگان دیواین، رواندرمانگر و نویسندهی آمریکاییه؛ متخصص سلامت روان بالینی. تمرکز اصلیش، روی درمان تروما و بحرانهای روانی بود. مثل خیلی از درمانگرهای سنتی، خودش تجربهی عمیق سوگ نداشت… تا وقتی که با مرگ ناگهانی همسرش روبهرو شد. بعد از اون اتفاق، مسیر کاری و دیدگاهش به کلی تغییر کرد؛ تمرکزش رفت روی حمایت از سوگدیدگان، تا جایی که تصمیم گرفت این کتاب رو بنویسه. دیواین یه رواندرمانگر سنتی بود که باور داشت میشه با گفتوگو یا تغییر نگرش، به سوگدیدهها کمک کرد تا بر شرایطشون غلبه کنن و به زندگی عادی برگردن. اما وقتی خودش توی اون موقعیت قرار گرفت، فهمید که درد و اندوه چیزی نیست که صرفاً “درست” یا “برطرف” بشه؛ بلکه باید به رسمیت شناخته بشه و هرکسی باید اجازه داشته باشه مسیر خودش رو توی این رنج طی کنه. تا اینجا، منم با خانم دیواین کاملاً موافقم🤝🏻. اما متأسفانه، با خوندن متن کتاب متوجه شدم که تفاوت فرهنگی خیلی زیادی بین آمریکا و ایران توی مسئلهی سوگ وجود داره. تو فرهنگ ما، “سوگ، سوگوار و سوگواری” اهمیت ویژهای داره؛ از مراسمها و سنتها گرفته تا ادای احترامهای طولانیمدت از طرف مردم. حتی بعضی وقتها اونقدر اطرافیان حساس میشن که سوگوار، اگر هم بخواد به زندگی عادی برگرده، نمیتونه؛ مخصوصاً توی شهرها یا محلههای کوچیک! فکر کنم این فضا برای خیلیها آشنا باشه و نیازی به توضیح بیشتر نباشه… بههرحال، سوگ چیزیه که قابل «حل شدن» نیست. اما توی جامعهی ما که به شکل طبیعیتر پذیرفته شده، بهتره آموزشها جوری باشه که کیفیت زندگی فرد رو بهتر کنه؛ کمک کنه آدمها با دید بازتر و عمیقتری به شرایط و اطرافیانشون نگاه کنن. برداشت من از کلیات این کتاب این بود که فرد رو منزویتر از قبل میکنه؛ باعث میشه بیشتر حق رو به خودش بده و نسبت به دیگران حس بدتری پیدا کنه. وقتی کسی اینجوری فکر کنه، هر روز بیشتر از قبل تنها میشه و دیگه کمک بیرونی خیلی سخت میشه… راستش اول میخواستم این کتاب رو هدیه بدم، ولی خوشحالم که قبلش خوندم و منصرف شدم! چون اون فرد، مخصوصاً توی فضای کوچیکتر، خیلی از این مراحل رو پشت سر گذاشته و این کتاب ممکن بود براش مفید نباشه. یه انتقاد دیگه هم دارم: تعداد مطالب تکراری توی کتاب واقعاً زیاد بود. یه موضوع رو با عناوین مختلف یا برای تأکید، انقدر تکرار کرده بود که حوصلهسربر میشد. به نظرم میشد کل کتاب رو توی ۱۰۰ صفحه جمعوجور کرد! که البته خود خانم دیواین هم به این موضوع آگاه بوده اما.. 🌱در واقع براى نوشتن اين كتاب، «طولانى بودن بخشها» يكى از موضوعات مورد بحث ميان من و همكارانم بود، زيرا مىدانستيم مطالعه و درك مطالب در زمان سوگوارى چقدر سخت است. در کل این کتابیه که از درد صحبت میکنه و با توجه به برداشت متفاوت انسانها از درد، برداشتشون ازین کتاب هممیتونه متفاوت باشه! اما من فقط قسمتهایی که در مورد «مهربان بودن با خود» بود، رو دوست داشتم. با همهی این تفاسیر، خوندن این کتاب رو برای «اطرافیان فرد سوگوار» خیلی توصیه میکنم. باعث میشه بهتر بدونن چجوری با اون فرد حرف بزنن و بفهمن که حرفهای به ظاهر ساده و دلسوزانه، همیشه تأثیر مثبتی ندارن. ولی برای هر فرد سوگواری، واقعاً پیشنهادش نمیکنم. خیلی به شخصیت، موقعیت و طرز تفکر اون فرد بستگی داره. چون به نظر من، سوگوار رو بیش از اندازه منزوی و حساس میکنه و رابطهش با اطرافیانش رو سختتر. 🌱اگر به خودتان آمديد و ديديد اينجاييد، در اين زندگى كه خودتان آن را نخواستهايد، در اين زندگى كه پيشبينىاش نمىكرديد، متأسفم. نمىتوانم بگويم كه نهايتاً همهچيز درست و حل خواهد شد. حال شما «خوب» نيست و شايد هيچوقت هم حالتان «خوب» نشود. هر سوگی كه بر دوش مىكشيد مهم است بپذيريد كه چقدر بد است، چقدر سخت است. واقعاً هراسناك و وحشتانگيز است و دوام آوردن در آن غيرممكن. اين كتاب درمورد بهبود شما يا بهبود سوگ شما نيست. و نيز درمورد «بهتركردن» حال شما يا برگرداندنتان به حالت «عادي» زندگی نيز نيست. اين كتاب دربارهى نحوهى زندگی كردن شما درون فقدانتان است.
(0/1000)
نظرات
7 روز پیش
سلام..چکیده خوبی بود...همانطور که فرمودید سوگ را باید به رسمیت شناخت، نه لزوما بد است نه لزوما خوب...زندگی ما توامان با شادی و غم ها است...اگر همه چیز را فانی بدانیم پس همه چیز رفتنی است پس سوگ و از دست رفتن طبیعی است...اما این در نظر ساده است و در عمل سخت و سنگین است بر هر انسان سالم و سلیمی...اما نباید غیرقابل تحمل باشد چون در فرهنگ ما خداوند وجود دارد و ما را به نظاره نشسته است و اگر به این التفات داشته باشیم پذیرش سوگ برایمان راحت تر است...من برای کسانی که عزیزی از دست داده اند کتاب مسکن الفواد یا آرام کننده دلها(ترجمه مبتذلی است ولی چاره چیست!) را پیشنهاد می کنم. شهیدثانی یکی از بزرگترین فقهای شیعه است (صاحب شرح لمعه) که تمامی فرزندان اش در سال اول زندگی از دنیا می رفتند او یک پسری داشت به نام محمد که از قضا او نیز از دنیا رفت و این کتاب را برای تسکین دل خود و دیگر افرادی که غم فرزند یا عزیزی می بینند را نوشت.....شرط پذیرش اش باور به خدا است و اینکه این دنیا رفتنی است و ابدی در پیش است....در کل کتاب خوبی است و انشالله سوگی برای کسی رخ ندهد
2
1
7 روز پیش
سلام، خیلی متشکرم🙏🏻🌱 دقیقا همینطوره که میفرمایید؛ در نظر ساده و در عمل سخت. اتفاقا بعد از نوشتن این یادداشت با یکی از دوستان هم، دربارهی این موضوع صحبت کردیم که علاوه بر باور به وجود خداوند، ما فرهنگ خیلی ارزشمندی برای سوگواری داریم. به این صورت که زمانبندی و مراحل مشخصی برای عزاداری وجود داره؛ مثل برگزاری مراسم در روز اول، سوم و … تا چهلم. این آگاهی که عزاداری شدید، بعد از چهلم جلوهی اجتماعی خوبی نداره، خودش به تدریج به سوگوار کمک میکنه که بتونه رنجش رو مدیریت کنه و کمی آرومتر بشه. یا رسمهایی مثل رفتن به قبرستون در عصر پنجشنبه یا صبح جمعه که بین مردم رایجه و نوعی احترام به درگذشتگان به حساب میاد. این ساختار فرهنگی کمک میکنه فرد سوگوار بتونه احساساتش رو در یک چهارچوب مشخص ابراز کنه؛ مثلا توی روزهای ابتدایی، غم و اندوهش رو بدون محدودیت تخلیه کنه و بعد، کمکم با پذیرش شرایط به زندگی روزمره برگرده. ممنون از پیشنهاد کتابتون. حتما بررسیشون میکنم.
1
امیرعباس شاهسواری
7 روز پیش
1