یادداشت محمدرضا شمس اشکذری
1403/1/31
دن کیشوت، ماجرای مردی است که از بس قصههای شوالیهها و پهلوانان را خوانده، دیگر خودش نیز دچار جنون شده و خود را «دن کیشوت مانش» مینامد و به سوی ماجراجویی میرود. ساختار کتاب این طور است که در صد صفحهی نخست جلد اول شخصیت دن کیشوت به خوبی ترسیم میشود و پس از آن، نویسنده این تیپ شخصیتی را در موقعیتهای مختلف قرار میدهد و واکنشهای او را توصیف میکند که بعد از چند مورد دیگر قابل پیشبینی است. البته در میان ماجراهای خود دنکیشوت مدام ماجراهای فرعی پیش میآید. مثلاً دنکیشوت در کاروانسرا، جوانی را میبیند که داستان جالبی تعریف میکند یا سرگذشت عاشقیاش را بیان میکند. خود سروانتس هم در جلد دوم به این نحوه نوشتن اشاره میکند و در موردش توضیح میدهد. توصیف جزییات در کتاب، به خوبی خواننده را به اسپانیای قرن شانزده میبرد: رسم و رسومات مردم، باورهای آنها، شوخیهای رایج، توصیف مکانهای مختلف، کسب و کار مردم و ... . نکته اندیشیدنی در مورد شخصیت دن کیشوت این است که او با خواندن داستانهای پهلوانی، «هستیشناسی» خاصی را باور کرده است به گونهای که هیچ شاهدی از دنیای واقع، نمیتواند آن را تغییر دهد. مثلاً باور دارد که او شکستناپذیر است ولی وقتی شکست میخورد، به جای اصلاح نگاهش، شکستش را به عوامل مختلف نسبت میدهد: به اسب، به جادو، ... . معرفی چنین شخصیتی و وصف دقیق احوالاتش، به نظرم از ارزشمندترین چیزهای کتاب است که اگر کسی نمیتواند همه کتاب را بخواند، شایسته است با کمک خلاصه یا فیلمی از کتاب، با آن مواجه شود و در مورد آن بیندیشد. اقتباسهایی که از این اثر صورت گرفته و ماجراهای مشهور این کتاب (مبارزه با آسیاب بادی، مبارزه با گله گوسفندان و ...) ، بیشتر، از جلد اول است. فیلم دنکیشوت اثر کوزینتسف، مردی از مانش با بازی پیتر اتول و فیلم ناتمام دنکیشوت اثر اورسون ولز، سه اقتباسی بودند که دیدم. پایگاه کتاب صوتی ایران صدا هم جلد اول کتاب را به صورت نمایش رادیویی درآورده که بسیار شنیدنی است (منوچهر آذری در نقش دنکیشوت). برنامه کتاب باز هم یک قسمت ویژه در مورد دنکیشوت داشت. در مورد ترجمه محمد قاضی هم باید توجه کرد که ترجمه از فرانسه به فارسی انجام شده و با اینکه بسیار خواندنی و روان است اما به نظرم نام دنکیشوت (دنکیهوته یا دنکیخوته) یا سانکو (سانچو) نسبت به نسخه اصلی دگرگون شدهاند. از چاپ هشتم نشرثالث هم که بگذارید، هیچ نگویم. فکر کنم اصلا یکبار از روی کتاب خوانده نشده چه رسد به ویرایش. بعضی از غلطها آنقدر تکرار شدهاند که انگار عمدی در کار بوده. برای مثال: استو راحت(استراحت)، اعتو راض(اعتراض)، دختو ران(دختران)، مهتور(مهتر)، میبر دند (جداشدن کلمات از وسط) و ... . خلاصه صفحهای را خالی از غلط نگارشی نگذاشته بودند.
(0/1000)
1403/2/2
1