یادداشت مصطفا جواهری

یک روز قشنگ بارانی: پنج داستان کوتاه
        «اُدِت از یک موهبت بزرگ برخوردار بود: از محبت شاد بودن. انگار در ته وجودش یک گروه موسیقی دائم در حال نواختن آهنگ های شاد و رقص‌آور بود. هیچ مشکلی او را از پا در نمی‌آورد. در برابر هر مشکلی به دنبال راه چاره می‌گشت. از آنجا که طبعی متواضع و ساده داشت و هیچ گاه فکر نمی‌کرد که استحقاق بیشتری در زندگی دارد هرگز نیز احساس سرخوردگی نمی‌کرد.»


پنج داستان کوتاه، یا پنج شخصیت اصلی زن، با پنج پایان‌بندی‌ درجه‌یک!
می‌خواهید داستان کوتاه بنویسید؟ اشمیت و این کتابش
حتما معلمان خوبی هستند برایتان.
به خانم‌ها، مخصوصاً اگر خانمی دچار افسردگی باشد، به طور خاص پیشنهادش می‌کنم.
به بقیه هم، هم!
      
4

25

(0/1000)

نظرات

به توصیه شما خوندمش قشنگ بود
اما با اون قسمت نظرتون که خانمهایی که افسردگی دارن بخونند، موافق نیستم
1

0

سلامت باشید.
چطور؟ 

0

ممنون بابت معرفی، جدا کتاب خوشی بود.
1

0

سلامت باشید. خداروشکر. 

0

داستان غریبه و تقلبی خیلی ناراحت کننده بودن .داستان آخرهم
برای کسی که افسردگی داره بنظرم حالش رو بدتر میکنه

0