یادداشت محدثه حسنی
1403/11/13

سلام و نور این کتاب روایتیست از زندگی یک جوان دهه هفتادیِ مسوولیت پذیر و وظیفه شناس و اهل مطالعه اما مطالعه کتابهای شهید مطهری، علی شریعتی و از این قبیل در نتیجه ی نوع تربیت و شخصیت و مطالعه اش سید مصطفی اهل فکر شد. اهل دودوتا چهارتا کردن و حساب و کتاب ، اهل تشخیص درست از غلط. او در سن خیلی کم به آنجا رسید که صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین را از دل تاریخ بشنود و به آن لبیک گوید. جملاتی از کتاب _ بلاخره تا هستیم نباید بگذاریم دست این تکفیریا برسد به حرم حضرت زینب و حضرت رقیه، اینها به اسم اسلام می خواهند اسلام را نابود کنند ما نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد. فقط برای همین؟ سید مصطفی گفت: اینها کم نیست اما همه اش هم نیست. سوریه مثل یک پل ارتباطی بین ایران و لبنان است و اگر این پل سقوط کند آن وقت بین ایران و حزب الله فاصله می افتد و این خیلی بد است. اگر اسرائیل بخواهد به ایران حمله کند حزب الله پایش را می گذارد روی گردن اسرائیل. _ ما امانتیم. خدا هر وقت بخواهد ما را می گیرد چه اینجا(در سوریه) ، چه تهران. من اینجام چون اینجا را جبهه ی حق میبینم و جبهه ی حق هم نباید سقوط کند. توصیفات کتاب خوب بود طوری که میشد آدمها و شرایط محیطی و تمام اتفاقات رو تصور کرد و با شخصیتها همراه شد .
(0/1000)
دانشآموز
1403/11/17
1