یادداشت مالیس
4 روز پیش
کتاب شکار و تاریکی رو تموم کردم و واقعیتش اصلا نظرم رو جلب نکرد. شاید یکی از ضعیفترین جناییهایی بود که خوندم. داستان کتاب که خیلی سادهست، اولش حدس زدم قضیه چیه و درست بود. به عنوان یک کتاب جنایی توقع دارم داستان هیجانانگیز باشه و باعث بشه زود بخونم تا بفهمم چی میشه تهش؛ اما در پایینترین سطح هیجان قرار داشت. شخصیتپردازی خیلی معمولی بود و با شخصیتها اصلا ارتباط نگرفتم. در واقع یکی از نقصهای داستان این بود که دیالوگهای خیلی کمی برای شخصیتها وجود داشت و این باعث میشد اونها باورپذیر نباشن. البته شاید به خاطر این بود که حالت کتاب جمعآوری یادداشتهای یک نویسنده بود ولی باز هم برای من یک نقص محسوب میشه. بنظرم اصلا پیچش داستانی نداشت و حتی وقتی تعداد صفحاتش انقدر کم بود، اصلا شوقی برای خوندنش نداشتم. روابط شخصیتها خیلی اذیتکننده بود برای من؛ اینکه شخصیت اصلی همش به بدن اون خانومه اشاره میکرد و از محتوای اصلی داستان دور میشد یا اینکه همهی شخصیتها اختلالهای مازوخیسم یا سادیسم رو داشتن و نویسنده هیچ بخشی به این اشاره نکرد که بهتره این انحرافات رو کنترل کنن تا اینکه هم رو با شلاق بزنن. فضاسازی داستان معمولی بود و چون برام دلچسب نبود تلاشی هم برای تصور کردن نکردم. در کل حرف بیشتری برای گفتن ندارم؛ از خوندنش لذت نبردم و برام یک کتاب معمولیِ ضعیف بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.