یادداشت فائزه مجردیان فائزه مجردیان 1402/12/4 من کم تحملم حسین صفا 4.2 2 وقتی که می رفتم زمستون بود میرفتم و دلواپست بودم میموندی و تنها کسم بودی میمردم و تنها کست بودم چشمامو بستم حرفمو خوردم اینقدر لرزیدم که برف اومد از لکنت چشمای من اون شب حتی زمستونم به حرف اومد 2 0 11 (0/1000) نظراتتاکنون نظری ثبت نشده است.