یادداشت ماه آسمان 🇵🇸

خواهرزاده جادوگر
        دیشب که یادداشت فرشته‌ی عزیز رو خوندم، دلم رو زدم به دریا و کتاب رو شروع کردم. همیشه فکر اینکه تصورم از نارنیا با خوندن کتابهاش تغییر کنه من رو میترسوند، اما یادداشت دوست عزیزم انقدر خوب بود که همون دیشب تموم شد و من با لذتی به شیرینی عسل و رویایی به جذابیت افسانه های پریان خوابیدم، و چه خواب خوبی...
مدت ها بود غرق رویا نشده بودم....ممنونم رفیق...
و..اخی پس اون آقا پیره، دیگوریه؟!؟
و چراغ و ساحره...

      
151

24

(0/1000)

نظرات

خب خوشحالم خوشت اومد😂🫶
ارهههه بچم دیگوری تبدیل به یه پیرمرد عاقل و جا افتاده شد 🤌🥲
و چراغ ساحره ، وقتی فهمیدم مال اونه یه جیغی زدم بیا و ببین😂💔
2

2

من انقدر  دستپاچه بودم ببینم بعدش چی میشه...دیگه نمیتونستم واکنش خاصی نشون بدم...تازه نصفه شب بود...نمیشد...🙃 

0

منم نصف شبا میخونم،خانواده عادت کردن دیگه😔😂😂
@moonshine 

1