یادداشت کتاب‌فام

        ۲۳۹ صفحه در ۶ ساعت و ۳۰ دقیقه.
‌
در رمان «ترکه‌مرد» نوشته‌ی «دشیل همت»، خوانندگان با زوجی به نام «نیک» و «نورا چارلز» آشنا می‌شوند. داستان در پس‌زمینه‌ای رنگارنگ از نیویورک سال ۱۹۳۲ روایت می‌شود؛ داستانی جنایی که فراتر از یک قتل ساده است و نگاهی طنزآمیز به هنجارهای اجتماعی و روابط انسانی دارد. گفت‌وگوهای «نیک» و «نورا» گاه از خود داستان نیز درخشان‌ترند و جذابیت ویژه‌ای را در کنار تم‌های تاریک جنایت و فریب به داستان می‌بخشند.
‌
ماجرا زمانی آغاز می‌شود که این زوج برای گذراندن تعطیلات کریسمس به نیویورک می‌آیند و خیلی زود درگیر پرونده‌ی ناپدید شدن «کلاید وینانت»، مخترعی عجیب و غریب، می‌شوند. اوضاع زمانی پیچیده‌تر می‌شود که معشوقه‌ی «وینانت» به قتل می‌رسد و «نیک»، این کارآگاه سابق، ناخواسته وارد ماجرا می‌شود. خانواده‌ی غیرعادی «وینانت»، از جمله همسر سابق فریب‌کار، دختر زیرک و وکیل مشکوکش، در زمره‌ی مظنونان قرار می‌گیرند. شخصیت‌هایی همچون منشی «وینانت» و دوست‌پسر گانگسترش نیز بر لایه‌های پیچیدگی داستان می‌افزایند. هرکدام از این افراد ویژگی خاص خود را دارند که به جذابیت و تنش داستان می‌افزاید. در این میان، طنز تیز «همت» در گفت‌وگوها جاری‌ست و بازی بین شخصیت‌ها گاه از پیچیدگی عمدی داستان نیز مهم‌تر می‌شود. رابطه‌ی «نیک» و «نورا»، نقطه‌ی قوت اصلی داستان است؛ رابطه‌ای مدرن و قابل درک برای خوانندگان، که از طریق طنز و شوخی در فضای پرخطر داستان جلوه‌گری می‌کند. پاسخ‌های هوشمندانه «نیک» و سرسختی «نورا» تعادل کم‌نظیری ایجاد می‌کند و فضای داستان را با وجود آشفتگی‌ها، سبک و دلنشین نگه می‌دارد.
‌
با وجود لحن جدی نهفته در داستان، «ترکه‌مرد» اثری تاریک یا غم‌انگیز نیست. علاقه‌ی «نورا» به شرکت در تحقیقات «نیک» نیز بُعدی کمیک به داستان می‌بخشد. شوخی‌های این زوج باعث می‌شود خواننده بیش از آن‌که نگران خطر باشد، از رابطه‌ی آن‌ها لذت ببرد. حتی لحظات تنش‌زا نیز با زیرکی به صحنه‌هایی سبک‌بالانه تبدیل می‌شوند؛ مثلن طعنه‌های بامزه‌ی «نورا» در لحظات حساس آرامش‌بخش‌اند. نگاه رمان به عشق و ازدواج، نوآورانه و تازه است. با اینکه رابطه‌ی آنها از نوشیدن تأثیر می‌پذیرد، اما ارزش رفاقت و همراهی در آن بیش‌تر از هر چیز است. این ویژگی آنها را از بسیاری از شخصیت‌های ادبیات نوآر که اغلب با بدبینی همراه‌اند، متمایز می‌سازد. بگومگوهای بازیگوشانه‌ی آنها تبدیل به نوعی صمیمیت می‌شود که فضای رمان را عاشقانه و کمیک می‌کند.
‌
نثر «دشیل همت»، کوتاه و موجز است و با گفت‌وگوهای تیز، طنز و ریتم تند همراهی می‌شود. لحن سبک داستان، طنز فیزیکی و زبانی را درهم می‌آمیزد. خواننده در دل گفت‌وگوهای شوخ‌طبعانه غرق می‌شود و گاه قتل را فراموش می‌کند. «همت» در لابه‌لای متن به شکلی زیرکانه نقدهای اجتماعی را نیز مطرح می‌کند. از طریق «نیک» و «نورا»، او به مفاهیمی چون ثروت، امتیاز اجتماعی و طبقه‌ی ممتاز جامعه اشاره می‌کند. او زندگی شیک این زوج را با واقعیت‌های خشن جنایت و مکافات در تقابل قرار می‌دهد. هر گفت‌وگو با دقت طراحی شده و با وجود ظاهر سبک، معنا و هدف دارد. در عین حال، معمای اصلی داستان از سنت کلاسیک «قاتل کیست؟» پیروی می‌کند و با چرخش‌ها و فریب‌های فراوان همراه است. با اینکه برخی ممکن است داستان را پیچیده بیابند، طنز جاری در متن خواننده را مشتاق نگه می‌دارد. بی‌میلی «نیک» برای ورود دوباره به نقش کارآگاه، هم به روند داستان کمک می‌کند و هم لحظاتی کمیک به‌وجود می‌آورد. تضاد بین انتظار دیگران از «نیک» و تمایل شخصی‌اش، لحظاتی خنده‌دار و به‌موقع خلق می‌کند.
      
11

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.