یادداشت سینا معروف
1402/11/17
رنجهای هِدا کووالی (نویسنده) در این کتاب به چند دسته تقسیم میشوند: - سوگ و فقدان خانواده در زمان اسارت و جنگ جهانی دوم؛ - تحمل شرایط غیرانسانی اردوگاه کار اجباری نازیها؛ - برخورد غیرعادی و پذیرفته نشدن او از طرف بسیاری از دوستان معتمد، بعد از فرار از اردوگاه (که خیلی غریب بود)؛ - فرو ریختن اعتماد و وفاداری به مَنِشی که ادعای برقراری دنیای آرمانی برای همه جامعه داشت؛ - کشته شدن همسرش؛ - بیماری، بیکاری و گرسنگی پیدرپی با وجود داشتن فرزند کوچک؛ ولی همانطور که در ابتدای کتاب آمده: «سه عامل تعیینکننده چشمانداز زندگیام را دگرگون کرد. دوتایشان نصف جهان را ویران کردند. سومی خیلی کوچک و ضعیف و بهواقع نامرئی بود. پرندۀ خجالتی کوچکی پنهان در قفس سینهام، کمی بالاتر از دلم. بعضی وقتها پرنده در غیرمنتظرهترین لحظات بیدار می شد، سر بلند میکرد و با شور و شادمانی پر میگشود. پس من هم سر بلند میکردم، آخر در آن لحظۀ گذرا یقین داشتم که زور عشق و امید از نفرت و خشم بیشتر است و جایی، دور از دیدرس من، زندگی فناناپذیر و همیشه پیروز است.»، امید، امید و باز هم امید تنها روزنهای بود که نور ادامه دادن در این مسیر تاریک و پر از رنج را به قلب او میتاباند و قلابش بود به زندگی.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.