یادداشت منصوره جعفریان
1402/7/2
ادبار و آینه نویسنده: محمود دولت آبادی چاپ اول: ۱۳۸۴ انتشارات: نگاه تعداد صفحات: ۱۲۸ 📚📚📚📚📚📚📚📚📚 «همیشه اندوه و نفرت، کیف دردآلودی در او ایجاد می کرد. کیفی که در آن غرق می شد، تا عمقش فرو می رفت و به تنهایی می پیوست، تنهایی و آرامش، آرامش در شب، در خلوتگاههای شب. آنجاها که مردم از پرهیبش می گریزند. او فقط در چنین هنگام و چنین جاهایی می توانست دور از چشمها روی سایه اش راه برود؛ خودش را در قالبش و قالبش را در پالتویش حبس بکند، روی چهره اش نقابی مثل سفال بکشد، چشمهایش را به زمینهای خشک و یخ زده بدوزد و با خودش بیندیشد. بیندیشد تا همه را، همهٔ غمها را در خودش حل کند، تا شاید بتواند از محلول آنها شادی کوتاهی بیافریند، شادی ای که اندوه را بروبد و به دور بریزد، یا اصلاً سرپوشی بر ناخوشیهایش بگذارد.» این مجموعهٔ داستانی شامل پنج داستان به نام های ادبار(سال ۱۳۴۲)، مرد (سال ۱۳۵۱)، بند(۱۳۴۳)، آینه(۱۳۷۴) و ته شب (۴۱_۱۳۴۰) است. درون مایهٔ این داستان ها همچون سایر آثار نویسنده مبتنی بر فقر، بزهکاری، تنهایی و رنج انسان هاست. انسان هایی که همچون «رحمت» در داستان «ادبار» بعد از مرگ پدر و مادر و شکستگی های فراوان در بدن با ظاهری نامعمول در «شیره کشخانهٔ کوکب» بزرگ می شود و دچار نوعی ادبار و بدبختی ست یا چون «ذوالقدر» در داستان «مرد» که با وجود داشتن پدری معتاد و مادری خائن ناچار است زودتر بزرگ شود و مرد خانواده ای شود که «جمال و ماهرو» برادر و خواهر کوچکش را بتواند زیر پر و بال خود بگیرد. داستان«بند» هم که اندوهبار است و روزگار «اسدالله»۱۸ ساله است که پدرش «باقر» سه سال پیشتر او را به «مظفر» در کارگاه قالیبافی می سپارد و دیگر سراغش نمی آید. اسد تنهاست و«مرض گری» هم دارد و انگار « میتی است بی غسل و کفن و روی دست مانده». در داستان «آینه» قصهٔ مردی را می خوانیم که سالهاست نخندیده و در آینه هم نگاه نکرده و از بس تنها بوده و نامش را نشنیده حتی اسم خودش را از یاد برده و حالا نیاز به شناسنامه ای دارد که آن را هم گم کرده است. و داستان «ته شب» که روایتی از اندوه «کریم» است و شب که پناه اوست و سرگردانی اش و رنج که درد مشترک بسیاری از ماست. @negahpub #ادباروآینه#ادباروآینه_دولت_آبادی#ادباروآینه_دولتابادی#داستان_کوتاه_فارسی #کتاب_غمگین#محموددولت_آبادی #کتاب_ایرانی_خوب#داستانهای_زندگی#داستانهای_واقعی
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.