یادداشت پيچك

پيچك

پيچك

6 روز پیش

        در سپیده‌دمی که واژه‌ها هنوز به خواب معنا فرو رفته‌اند، شاملو با چشمان خیس از عشق، قلم را به جانِ کاغذ می‌سپارد و از دل تاریکی، روشناییِ نامِ «آیدا» را می‌نگارد. مثل خون در رگ‌های من، نه فقط یک دفترِ نامه‌نگاری‌ست، بلکه مرثیه‌ای‌ست بر عشق در زمانه‌ی بی‌عشقی، سرودی‌ست بر امید در دل بی‌پناهی‌ها.
او در این کتاب، عشق را چون نفسِ همیشگی در سینه‌ی خویش می‌پرورد. گویی کلماتِ او از دهان معشوق تراوش کرده‌اند و روی کاغذ، به شکل شعر درآمده‌اند. هر نامه، بارانی‌ست که بر زمینِ خشکیده‌ی روح می‌بارد؛ آرام، عاشق، و بی‌ادعا چون نبضی نرم و روان، احساسات ژرف انسانی را در بستر واژگانی ساده اما نافذ جاری می‌سازد.
این کتاب، روایتی‌ست از مردی که در عصرِ فراموشی، هنوز به «یاد» ایمان دارد؛ از شاعری که در غوغای زمان، عشق را نه فریاد، که نجوا می‌خواند. لحظه‌ها در این اثر نمی‌گذرند، می‌مانند؛ مثل عطرِ موی معشوق در ذهنِ شاعر، مثل خون در رگ‌های او... .
      
31

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.