یادداشت محمدقائم خانی

                .

ارزش‌های عمومی اخلاقی را بین انسان‌ها مشترک می‌داند و حتی سوسیالیسم را مکتبی اخلاقی می‌شمرد. مبارزه در راه آزادی طبقه کارگر را یک عمل اخلاقی می‌داند و برای عدالت ارزشی درونی قائل است. برای انقلاب بولشویکی هم اهداف و وظایف اخلاقی قائل است. در مقاله‌ای بعد از انقلاب در شماره 18 روزنامه زندگی جدید  می‌نویسد: «باید یکی از اولین هدف‌های دوره ما بیدار کردن تأثرات اخلاقی و زیباشناسی در کنار تأثرات سیاسی در ملت باشد. » همیشه قبل و بعد از انقلاب، علاقه خاصی به تولستوی (که اخلاق‌گراترین نویسنده جهان است) داشت. در شماره 321 زندگی جدید  می‌نویسد: «این کشور تولستوی است یعنی کشوری که انسانی‌ترین ادبیات جهان را داشته است.» 


او برخلاف جریان پیروز انقلاب بلشویکی، به کارکرد مهم جریان روشنفکری در تحولات اجتماعی خوشبین بوده است و ایده‌های روشنگری را به ویژه در نسبت با جریان توسعه‌خواه و رفاه‌آفرین می‌ستاید. در شماره 194 روزنامه زندگی جدید  می‌نویسد: «حتی در زیر تسلط دولت پلیسی، روشنفکران طبقه کارگر توانسته‌اند با به خطر انداختن آزادی خویش برای پیروزی افکار خود با شرافت و موفقیت بجنگند.» و نیز در شماره 59 روزنامه زندگی جدید  در جواب کسانی که می‌خواهند بین طبقه کارگر و روشنفکر اختلاف بیندازند می‌نویسد: «اگر روشنفکران به تدریج از توده قطع رابطه کنند و در منافع شخصی و کارها و حالات روحی خود فرو روند، بدین طریق گودالی را که مابین نیروی غریزی (کارگر) و روشنفکر وجود دارد عمیقتر می‌کنند. اما باید دانست که این گودال موجب بدبختی ماست
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.