یادداشت مسیح ریحانی

        حکما «طاهر بن‌جلون» از نویسندگان موردعلاقه‌ی من است. پیش از این عسل و حنظل و تأدیب: روایت یک تحقیر را از همین نویسنده، مترجم و انتشارات خوانده بودم و با فضای قصه‌های «طاهر بن‌جلون» آشنا بودم.

«طاهر بن‌جلون» تلخ می‌نویسد. کشور و اقلیمش را خوب می‌شناسد و از همین‌رو با فرهنگ مسلط بر جوامع اسلامی/عربی آشناست.
از همین‌رو است که خواننده‌ی ایرانی روایت «بن‌جلون» را با گوشت و پوست درک می‌کند و برایش آشناست. در آثاری که از او خوانده‌ام زن از جمله مسائل کلیدی است که وی بدان می‌پردازد.

این کتاب روایت مادری پیر و مبتلا به فراموشی است؛ که مشخصا عمرش را در آشپزخانه گذرانده است. مثل اغلب زنان خاورمیانه‌ای...
آن‌چه که برای من بسیار محل تعجب و دردآور بود، قسمت‌هایی بود که طاهر به روایت زندگی مادر دوستش که زنی اتریشی و ۹۰ ساله است می‌پردازد! تفاوت‌های فاحش در سبک زندگی و نگاه این دو پیرزن به مسائل بسیار حائز اهمیت و تامل است.

بعد از خواندن این کتاب سراغ کتاب سارقان آتش رفتم و مصاحبه‌ی «طاهر بن‌جلون» با جمانه حداد را خواندم. آن‌چه در ادامه می‌آید نقل‌قول‌هایی از همان کتاب است.

«ادبیات باید زخم‌ها را بخراشد، مرزهای مجامله و تعارف را از میان بردارد و کاری کند که انسان دردش بیاید...»

«مشکل اصلی ما در جهان عرب روابط‌مان با زنان است. به نظرم این رابطه بهترین و دقیق‌ترین سنجه‌ی پیشرفت یا عقب‌ماندگی یک کشور است.»

پی‌نوشت:
طاهر بن‌جلون دیدگاه بسیار شجاعانه و متفاوتی هم در رابطه با نهاد ازدواج دارد که در مصاحبه با جمانه حداد به این موضوع هم اشاره کرده است.
      
16

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.