یادداشت راضیه بابایی
5 روز پیش
تاختن در کنارهی دن سمفونی شماره ۳ یوهانس برامس برای من خودِ دن آرام است. سالها بعد از امروز، نوای این نتها صحنههای جاندار و تاثیر گذار کتاب را برایم زنده میکند. دلهره و ترس را کنار امید و آرمان مینشاند و کرانه دن آرام، آبکندها،استپ و شیهه اسبان را به خاطرم میآورد و در موتیفی تکرار شونده زخم جانکاه روح گریشای قزاق را پیش چشمم زنده میکند. گریگوری ملوخوف در کشاکش زمانهای پر التهاب از جوانی به پختگی کامل میرسد. شجاعت و دلاوری او و دل ندادن به جاهطلبی برای مقام و درجه با وجود وجوه خاکستری شخصیتش، دوستداشتنی است؛مانند ندارد و چنان خوب پرداخت شده است که از خاطر خواننده محو نمیشود. چمدانهایم را جمع کردهام. ایستادهام در کنار دن، جایی که آخرین صفحهی رمان چهار جلدی به پایان رسیده است و دلم نمیخواهد جهان داستان را ترک کنم. کجا بروم وقتی هنوز برای من آدمهای داستان در کنار دن در کلبهی ملوخوف زندگی میکنند. آنها از هر واقعیتی، واقعیترند. حدود چهار ماه، شادی، غم، درد، خشم و عشق را در کنارشان تجربه کردیم و به راحتی نمیتوانم از دهکدهی تاتارسکی،۱۹۲۰ به تهران،۲۰۲۵ برگردم. برای من هنوز زندگی در روستای تاتارسکی جذاب است. در زمینهای بابا پانتلهای، در میدانهای جنگ، در کلبه دهقانی انتهای روستا، در خانههای اربابی و... این احساسات وقتی در خواننده به وجود میآید که نویسنده جهان داستانی دقیقی خلق کرده باشد. ابزارهای او تصاویر زنده و بدیع، احساسات ناب انسانی و صحنههای دراماتیک است. کتابی که حیوانات و طبیعت را هم به خوبی انسان با جزییات دیده و منتقل کرده است. دن آرام بر خلاف کلاسیکهای قرن نوزدهمی روسی ،یک رمان مدرن است از نویسندهای چپ( کمونیست) که با زبان ادبیات موافقان و مخالفانش را به زانو درآورده و توانسته نوبل جهانی ادبیات را به دست آورد. دیالوگهای طولانی، سخنرانی های پر شکوه جایی در این کتاب ندارد. فقط رویدادها هستند که زنده و تمام رنگی پیش چشم ما ترسیم میشود. کتاب را با خوانش بینظیر علی عمرانی گوش دادم و هنرمندی ایشان در اجرای نمایشی ، به هرچه دلچسبتر شدن دن آرام کمک کرده است. لازم به ذکر است که بگویم نگاه به مجموعههای چند جلدی را به صورت تکی درست نمیدانم چون امکان دارد جلدهای مختلف جذابیت و کیفیت متفاوتی داشته باشند و کل اثر باید قضاوت گردد. دن آرام هم از این قاعده مستثنی نیست. در جلد دوم جذابیت تا حدی پایین آمده و با شیب ملایم در جلد سوم بهبود یافته و در آخرین جلد به نهایت رسیده است. از هر نظر این اثر کامل و بی نقص است و جا دارد امتیاز کامل را دریافت کند. ولی نوع نگاه نویسنده به عالم هستی و خداناباوری او سبب شده که خیر و شر، خوبی و بدی به صورتی تعبیر شود که برایم قابل قبول و مورد تایید نیست. این نکته نقص داستان به حساب نمیآید بلکه انتظار داشتم که اشخاص داستان در بزنگاهها و بحرانها روش دیگری پیش بگیرند(عذر تقصیر که مبهم حرف میزنم، قصد ندارم بکری و تازگی قصه را با تعریف دقیق موقعیت از خوانندگان سلب کنم) به همین خاطر با وجود اینکه تمام قد برای این اثر جاودان میایستم و کف میزنم، امتیاز آن را در مجموع ۴.۵ از پنج میدانم. دن آرام قطعا یکی از ۱۰۰ کتابیاست که پیش از مرگ باید خواند. #عسل_گلچین #دن_آرام #ترجمه_به_آذین #معرفی_کتاب https://eitaa.com/vazhband
(0/1000)
راضیه بابایی
50 دقیقه پیش
0