یادداشت زهرا دشتی

خمره
        کتاب خمره، ما را به زمانی می‌برد که احتمالا آدم‌های دهه چهل و پنجاه شمسی، چیزهایی از آن به خاطر داشته باشند. زمانی که آب لوله‌کشی حتی در خیلی از شهر‌ها هم نبود، چه برسد به روستاهای کوچک و دور افتاده‌ای که داستان هوشنگ مرادی کرمانی آنجا رخ می‌دهد. زمان داستان دقیقا مشخص نیست، اما قطعا قبل از انقلاب اسلامی است، در روستایی دورافتاده با مدرسه‌ای پنج کلاسه که فقط دو دانش آموز دختر دارد رخ می‌دهد. قصه از جایی شروع می‌شود که خمره‌ی مدرسه که در حیاط، زیر درخت نشسته و طناب دور گردنش او را به درخت بسته ترک می‌خورد و آقای صمدی، مدیر و معلم و تقریبا همه کاره‌ی مدرسه را به دردسر می‌اندازد. پیدا کردن خمره‌ی نو در آن روستا غیرممکن است و آوردنش از جایی دیگر بسیار دشوار، فارغ از مسئله‌ی هزینه‌ی آن. چالش‌های صمدی برای آب خوردن بچه‌ها که مثل سنتی اجباری در هر زنگ تفریح باید اجرا شود شروع می‌شود. 
اگرچه داستان در زمان و مکانی که برای ما دور و غریب است رخ می‌دهد اما، برخورد آدم‌ها برای ما غیرقابل باور نیست. انسان‌ها در طول تاریخ و در هر جای دنیا که باشند چندان تفاوتی با هم ندارد. افراد روستای داستان مرادی کرمانی هم مردمانی شبیه ما هستند، ساده، خوش قلب اما پر از خطاهای انسانی. 
زبان هوشنگ مرادی کرمانی، زبانی ساده است، روایت خطی داستان، در کنار این زبان ساده و شیرین، داستان را چنان همه‌خوان کرده که این کتاب به زبان‌های مختلف نیز ترجمه شده. در واقع این هنر نویسنده است که چُنان زبان روان و ساده‌ای دارد که از کودکی که چند کلاس درس خوانده تا فردی مسن، می‌توانند کتابش را بخوانند و برای همه خواننده‌ها نیز حرفی گفتنی دارد و حرفش را بدون شعار گل درشت و جملات و بدون این که برای این جذب نیازی به روش‌های عجیب و پیچیده یا ادبیاتی با واژه‌هایی نامانوس و عباراتی شعرگونه داشته باشد.
کتاب خمره داستانی روان و خوش‌خوان استدکه اگر فرصت داشته باشید به راحتی در یک نشست می‌توانید بخوانید و با آقای صمدی در حل مشکل خمره همراه شوید.
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.