یادداشت 𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮 ✨
1404/6/19

بسم الله. کتاب امام من، بر گرفته از داستانک هایی کوتاه است که در برخی از آنها، به شبهاتی در مورد حضرت مهدی پاسخ داده شده است. جملاتی که مشخص است نویسنده با تمام وجود روی کاغذ آورده و با اینکه از این دست زیاد شنیده و خوانده ایم اما انگار دوباره برایمان یادآوری می شود. دوباره از خود می پرسیم واقعا مشکلی نداره که یه امامی هزار و صد و نود و یک (۱۱۹۱) ساله که منتظر ماست؟؟؟ به قول شهید آوینی:« زمانه عجیبی ست! برخی مردمان، امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را... می دانی چرا؟ امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر می کنند اما امام حاضر را باید فرمان برند. و کوفیان، عاشورا را اینگونه رقم زدند... » بخش هایی از کتاب سخنان نویسنده با امام زمان است که احساس کردم حرف های خودم را در این کتاب می خوانم و دلتنگی هایم انگار تازه شدند. گاهی هم نویسنده تلنگری می زند که آهای! امام حسین هم اینطوری شد، امام صادق هم از اون همه شاگرد چهل تا یار نداشت, امام حسن با معاویه صلح کرد یارانش اونو گفتن... حواست باشه تو با امام زمانت این کارا رو نکنی، یه وقت از قلبت نندازی ش بیرون. یه موقع یادت نره جمعه ها امامت رو. میگه جمعه ها رو گذاشتن متعلق به حضرت مهدی که ببینن چقدر دوستش داریم، چقدر واقعا می خوایمش. تا ساعت ۱۲ ظهر می خوابیم یا ۶ صبح به عشقش می ریم دعای ندبه؟؟ دنیا یا آخرت؟ و برخی از صفحات هم مستقیما گفته شده که برای اینکه منتظر امامت باشی این کارو بکن، حواست به این باشه... و درکنار قلم زیبای نویسنده احادیث معتبر هم کتاب را آذین بندی کرده بودند...وقتی آخرین صفحات کتاب را در کربلا تمام کردم، واقعا دلم خواست بروم به سامرا، تک تک جاهایی که مولایم در آن قدم گذاشته را ببینم و ببویم... و یک دل سیر به جای بخش هایی که باید با نویسنده اشک می ریختم و انگار به قدری محو کتاب شدم یادم رفت، گریه کردم. موضوعات کتاب تا حدودی پراکنده بودند و یه سری شان گویی دلنوشته ای بود فقط برای ابراز دلتنگی و در مرحله ی بعد، کاری برای امام انجام دادن... نه فقط دعا و نماز و گریه... نه سکوت. حتما باید این کتاب را برای خودم تهیه کنم. چون این یکی امانت است. از آن کتاب هاییست که کوتاه است اما جا دارد ۱۰۰ بار بخوانی اش... از آن نوع دلتنگی اش💔 چهارشنبه، نوزدهم شهریور ماه ولادت پیامبر.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.