یادداشت fatemeh jafarzadeh
1402/7/5
4.0
12
وقتی مشغول خواندن این کتاب بودم به معنای واقعی کلمه غرق شدم در داستان و ساعت ها در گوشه، گوشهی اتاقم اینکتاب را میخواندم. روایت بسیار خواندنی از یک زن روسپی. شکل روایت در مشتاق شدن خواننده به شدت تاثیرگذار است. اگر توضیح دقیقی بخواهید باید بگم که شکل روایی مادام کاملیا کاملا شبیه مرگ ایوان ایلیچ تولستوی است. هر دو داستان از مرگ شخصیت اصلی شروع میشود و چه چیز جذاب تر از این که همان اول بدانیم شخصیت اصلی مرده است اما قلم نویسنده ما را تا پایان کتاب میکشاند. مادام کاملیا یک قربانی بود؟ جوابی برای این سوال ندارم که مادام کامیلیا اصلا از روسپیگری راضی بود یا خیر اما خیلی قاطع میتوانم بگم که عشق حتی یک زن روسپی با عقاید و سلایق اشرافی را هم به مفلوک ترین ادم ممکن تبدیل میکند. خواندن این بیت از صائب خالی از لطف نیست: عشق را گفتم به دست آرم عنان اختیار تا عنان آمد به دستم، اختیار از دست رفت (صائب تبریزی)
(0/1000)
1402/7/5
0