یادداشت
1403/5/28
« در بستر جوی آیا خون روان نیست؟» جلد یک کلیدر یک داستان نیمه عاشقانه است. قراره شما رو با شخصیتها و احساسشون آشنا کنه. قراره ببردتون به کلیدر و سبزوار و دوری در خراسان بزنید تا با فضا آشنا بشید. بوی نان یک زندگی روستایی رو حس کنید و خشکسالی رو در آغوش بگیرید. داستان جلد دوم از جلد یک مردانهتره! نه این که جنسیتی باشه اما تقریبا در همهی کتاب مردها نشستند دور هم و صحبت میکنند. توصیفات از جلد یک قویتره و همینطور پایانبندی کتاب که شما رو مشتاق میکنه به بیدرنگ باز کردن و خواندن جلد بعدی. سخنی دربارهی کلیدر خوانی: بعید است ندانید که کلیدر رمانی چند هزار صفحهای است که سبکش به داستانهای کلاسیک همچون سمک عیار شباهت بیشتری دارد تا آتش بدون دود. کلیدر سرشار است از توصیف و گفتوگو. همین هم نقطهی قوت کلیدر است و هم نقطهی ضعفش. اگر حوصلهی خواندن داشته باشید، اگر دوست دارید خشکسالی را لمس و بوی نم باران پس از یک سال بیمهر را حس کنید، اگر میخواهید در چشم و گوش و زبان و یکایک حرکات تن شخصیتها بنشینید و همراه احساسشان شوید، کلیدر بهترین انتخاب است اما اگر به دنبال داستانی میگردید که زود و سرراست شما را به مقصد برساند اصلا سرغش نروید. کلیدر از آنهایی نیست که بشود بیحوصله و سرسری خواند! کلیدر را باید در آغوش کشید، بویید و بوسید و درک کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.