یادداشت سارا

سارا

سارا

11 ساعت پیش

        طاعون 
کتابی که سعی کرده بود بی طرفانه حمله‌ی اپیدمی به یک شهر کوچیک رو از ابعاد مختلف بررسی کنه و هر از چندگاهی نویسنده به خودش لقب وقایع نگار رو می‌داد که رو این موضوع تاکید کنه . 
خود روند داستان برخلاف تصور یکنواخت و بدون فراز و فرود بود و این قضیه باعث می‌شد گاهی اوقات از خوندنش خسته بشم . (یکم از کامو بیشتر از اینها انتظار داشتم.)  یک علت دیگه که برام یکنواخت ترش می‌کرد این بود که اینها تجریبات زیسته ی خودمون زمان پاندمی کرونا بود و برام جدید و جالب نبود . هر چند همین تجربه‌ی زیسته ی گذشته باعث شد احساساتی که مردم داشتن رو خوب تر درک کنم و با امید و نا امیدی شون همراه شم . 
تفاوت مهم و زیبایی که آخر کتاب باعث شد به هنر آلبرکامو بیشتر پی ببرم این بود که طاعون با اعلام و قبول مبارزه های آینده تموم شد ؛ نه صرفا به خوبی و خوشی !
پیشنهاد میکنم اگر میخواین کتاب رو بخونین با ترجمه‌ی رضا سیدحسینی بخونید (هر چند نشر نیلوفر هم به سبک نشریات همکار،  ۲۰ و خورده ای صفحه رو بی دلیل به معرفی آثار دیگر کامو اختصاص داده بود.)
حین داستان مردم شهر آمال و آرزوهاشون رو میدیدن که داره از بین میره . خیلی از مردم آرزوهای جدید تر پیدا کردن . بعضی ها هم خودشون رو فدای خلق کردن و راوی داستان دنبال این بود که دلیل این فداکاری رو پیدا کنه و فکر می‌کنم در آخر دقیقا پیداش نکرد . 
یه جمله‌ی خیلی قشنگی داشت که میگفت طاعون داشتن خسته کننده است ولی طاعون نگرفتن خسته کننده تر . 
در مجموع داستانی بود که ارزش یک بار خوندن رو داشت و نمیشه خیلی ازش ایراد گرفت و به همون اندازه هم نمیشه خیلی مدحش رو گفت . 
خوندنش رو به همه (مخصوصا اگر عضو جامعه‌ی علوم‌ پزشکی هستید)  پیشنهاد می‌کنم.
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.