یادداشت خانه ادبیات نوجوان
19 ساعت پیش
زوجهای خوشبخت بعد از اینکه سر خانه و زندگیشان میروند، یک دورهی طلایی دارند. سعی میکنند همدیگر را بیشتر بفهمند؛ یا کارهایی انجام بدهند که مخصوص خودشان است. مثل آنه و گیلبرت که کنار ساحل قدم میزنند، با دوستانشان رفت و آمد میکنند، مثل نوجوانان از زندگی لذت میبرند و در عین حال بزرگسالانی متعهد و مسئول هستند. خودتان حساب کنید که این روزهای آنهی شاعرانه و گیلبرتِ خوش مشرب، چقدر دوستداشتنی و جذاب میشود. چیزی که قلم خانم مونتگمری آن را به اوج میرساند. آنه و گیلبرت بعد از ازدواجشان در گرین گیبلز، به گلن سنت مری آمدهاند. حالا هم در خانهای که کمی با شهر فاصله دارد ساکن هستند. آنه در خانه رویاهایش با همسایگان و آدمهای جدیدی آشنا میشود. آدمهای دلنشینی مثل کاپیتانجیمز که با او اوقاتی ناب را میگذرانند. همه دربارهی قلم خانم مونتگمری شنیدهاند. حرفزدن دربارهی خوبیاش مثل حرفزدن دربارهی خوبی آب نوشیدن است. اما نکتهای که اخیرا برایم جالب شده، این است که چقدر خانم مونتگمری نزدیک به واقعیت مینوشت. این هنر بزرگیست. چیزی در داستانهای او وجود ندارد که امکان اتفاق افتادنش در زندگی ما کم باشد. همین باعث می شود که گاهی فراموش کنیم آنه فقط شخصیتی است که وجود خارجی هم ندارد. گویی او با ما عمری زندگی کرده است. آنه شرلی در خانه ی رویاها، پنجمین کتاب از مجموعه آنه شرلیست. امیدوارم اگر این مسیر هشتگانه را شروع کردهاید، زودتر به کتاب پنجم برسید! هر چند که باید همهی کتابهای آنه را با آرامش و آهسته خواند. نویسندهی مرور: زهرا الهوردی
(0/1000)
Raziyeh
11 ساعت پیش
0