یادداشت محدثه زنگانه
1404/4/11
افسون نامه چیست؟ مجموعه داستانهای کوتاهِ نامزدهای نهایی مسابقه افسانهها افسوننامه دو متشکل از هشت داستان کوتاه با محوریت علمیتخیلیه و هیچ ربطی به افسوننامه قبلی و بعدیها نداره. بریم به داستانها امتیاز بدم: ● تهران ۹۴۱۳ (اثر برگزیده) امتیاز من: ۳.۵ از ۵ داستان ایده جالبی داشت اما به شدت گنگ بود. در واقع خیلی ناقص بود، به نظرم اگه بلندتر میشد جذابتر میشد. توصیف ایران آینده، تغییرات و پیشرفتهاش رو دوست داشتم. ایده ایرانخودرو هم برام جذاب بود. اینطوری بگم که یه سری ایده خوب و جالب رو به زور تو یه داستان کوتاه جا کردن و خُب خوب از آب درنیومده. پ.ن: اگه از ایده این داستان خوشتون اومده توصیه میکنم اینم بخونید: تکثیر تاسف برانگیز پدربزرگ/زنده یاد نادرابراهیمی/ نشر روزبهان • ۱۹۲۵ امتیاز من: ۳ از ۵ در کیوت بودن و خوشساخت بودن و روان بودن این داستان شکی نیست. اما اولا صرفا وجود یک فکت علمی داستان رو علمی تخیلی نمیکنه. این کتاب به جهانهای موازی اشاره کرده اما شاید بشه گفت ژانر علمی تخیلی موضوع فرعی سوم داستانه. دوما آخر داستان انقدر باز بود که عملا وِل بود :)) به نظرم داستان طوری تموم شده بود که انگار اون خواهره (وی اسم شخصیتها را به سرعت فراموش میکرد) و دختره تا حدی اصل مطلب بودن! پ شهاب چی این وسط؟ •بیتهای خودسر امتیاز من: ۱ از ۵ یک میدم به خاطر شجاعت نویسنده برای شرکت در مسابقه، همین. •جنجالیترین دادگاه رسمی در مثلث برمودا امتیاز من: ۲ از ۵ دو امتیاز میدم به ایده خوب کتاب اولا که شروع کتاب هیچ ربطی به ادامه و پایانش نداشت، دوما به نظر من انگار این داستان رو از وسط یه رمان علمیتخیلی برداشته بودند، چند صفحه رو گذاشته بودند اینجا. به نظرم ایده حروم شده، امیدوارم خانم باقری یه کتاب خوب با این ایده بنویسند. •چهارشنبه متفاوت امتیاز من: ۳ از ۵ این داستان واقعا یک داستان کوتاه علمی تخیلی بود. هرچند جا داشت بخش علمیتخیلیش پررنگتر باشه. عرضم به حضورتون که به نظرم این داستان میتونه یه رمان خوبِ نوجوان شه. ازشما چه پنهون همین داستان رو سادهسازی کردم و به عنوان قصه شب برای خواهر کوچکترم تعریف کردم و خیلی پسندید :)) از دید یک کمی تا قسمتی نوجوان: ۵ از ۵ •زندان هزاره امتیاز من: ۴.۵ از ۵ من اگه بودم این داستان رو برگزیده میکردم! یک داستان کوتاه واقعی و تمیز، ایده عالی، پردازش عالیتر، پایان عالیترین. اون نیم نمرهایم که کم کردم برای این بود که از اول اول برام جذاب نبود. اما آخرش که تموم شد کتاب رو بستم و با یک لبخند به افق خیره شدم (جدی) پ.ن۱: به نظرم داستان یک هولناکی خاصی داشت، خصوصا آخرش پ.ن۲: به نظرتون میشه یه فیلم خفنِ ترسناک ارهطور از توش درآورد؟ •شبح میدان انقلاب امتیاز من: ۴ از ۵ ایده و فضاسازی این کتاب خیلی خوبه. جالب اینجاست که من این داستان رو تو یکی از کافههای میدون انقلاب خوندم :دی با این حال شروعش برام کند بود و یه جاهایی اوایل داستان از دستم در میرفت. با این که داستان کوتاه کاملی بود اما به نظرم ایده اونفدری خوب هست که بشه از تو دلش یه رمان خوب دراورد. پ.ن: انقدر درگیر داستان شدم راه برگشت حس خوبی به مترو نداشتم و اسنپ گرفتم :)) از نویسنده خواهشمندم بیاد پول اسنپ رو بده. •نه دود و نه آتش، نه گرد و نه خاک امتیاز من: ۳ از ۵ به نظرم ابتدای داستان هیچ ربطی به نتیجهگیری پایانی نداشت، ایضا نام داستان.شخصیت پردازی و نتیجهگیری نهایی داستان خوب بود ولی همین ایده رو میشد جای شانزده صفحه تو شش صفحه خلاصه کرد. ایده داستان برای من مشابه داستان "هر دو در نهایت میمیرند /آدام سیلورا/ نشر نون" بود. با این که تو نتیجه گیری نهایی دو داستان تقریبا برخلاف هم هستند. جمع بندی کنم، بسی خرسندم که این کتاب رو خوندم و به زودی میرم سراغ افسون نامه ۳ که ژانر وحشت داره. با همه کموکاستیهایی که داستانها داشتن قطعا و حتما به دیگران توصیهش میکنم چون امید دارم ادبیات گمانهزن اونقدر تو کشورمون پیشرفت کنه که یه روز ببینیم آثار نویسندههامون به زبانهای مختلف ترجمه شده و حسابی فروش میره. (:
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.