یادداشت 🎭 محمد رضا خطیب 🎬

زن ، سیاست
        زن ، سیاست و سانسور !

«پرده‌خانه» یکی از مهم‌ترین و در عین حال متفاوت‌ترین اثر نمایشی بهرام بیضاییه که در دهه شصت خورشیدی نوشته شد و تا سال‌ها فرصت اجرا پیدا نکرد. این نمایشنامه که با ساختاری در ظاهر ساده اما در باطن پیچیده، به بازخوانی جایگاه زن، سانسور، دروغ، هنر و تاریخ در جامعه سنتی ایرانی می‌پردازه،  از نظر فرمی از برجسته‌ترین آثار نمایشی زبان فارسی به‌شمار میره.

بیضایی در «پرده‌خانه» مثل بقیه آثارش با نگاهی اسطوره‌ساز، اما این‌بار با طنزی تلخ و گزنده، نمایشی خلق کرده که بازتابی از تاریخی فراموش‌شده، سانسور شده یا تحریف‌شده ست.

 نمایشنامه روایتیه از روزگار دیرین ایران، جایی در دل اندرون دربار شاهی ، جایی که زنان بازیگر و هنرپیشه‌ای که به اجبار از صحنه و جامعه حذف شدند ، در «پرده‌خانه» به حیات پنهان خود ادامه میدن. 

نمایش در اندرون سلطنتی می‌گذره،  جایی به نام «پرده‌خانه»، مکانی خیالی که مأمن زنان بازیگر تئاتریه که از صحنه رسمی هنر رونده شدن. این زنان روزگار می‌گذرونن و تمرین می‌کنن، اما هیچوقت اجازه اجرا ندارن. ورود یک جوون بازیگر تازه‌وارد به این محیط، تقابل دیدگاه‌ها، خاطرات و زخم‌های کهنه روبرمی‌انگیزه و پرسش‌هایی بنیادین درباره نقش زن در هنر، تاریخ و جامعه مردسالار مطرح میکنه.


یکی از مضامین محوری نمایشنامه، جایگاه زن در تاریخ و هنره. بیضایی به‌واسطهٔ پرده‌خانه، تاریخ حذف‌شدهٔ زنان بازیگر رو زنده می‌کنه. این زنان که در دل تاریخ ایران، همواره قربانی تحقیر، طرد، سانسور و حذف بودن، در این نمایش به مرکز روایت بدل میشن. پرده‌خانه، نماد همه اون فضاهای بسته‌ایه که زنان رو از جامعه حذف و صداشون رو خاموش کرده .
شخصیت‌هایی مثل «عزیزالسلطان» یا «فاخته» نه تنها نماینده زنان هنرمند حذف‌شده‌ ن، بلکه خودشون آینه‌های مختلفی از زن ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخی ان: از زن تسلیم‌شده تا زن شورشی، از زن قربانی تا زن فریبنده، و از زن محو شده در نظام مردسالار تا زنی که همچنان، ولو در انزوا، به خلق و نمایش ادامه می‌ده.

بیضایی در این نمایشنامه به‌وضوح به مسئله سانسور در تاریخ ایران می‌پردازه. پرده‌خانه جاییه که هنر نه برای نمایش عمومی، بلکه تنها برای دلخوشی خواص و دربار حفظ می‌شه. این فضای بسته، نماد سانسور سیستماتیک در تاریخ معاصر ایرانه، جایی که هنرمند به‌جای اون که صدای مردم باشه، تنها صدای پنهانی در اندرون قدرته.
در جای‌جای متن، شاهد روایت‌های متضاد از گذشته هستیم. هر شخصیت، تاریخ رو اونطوری بازگو میکنه که خودش دیده یا باور داره. این چندروایتی بودن، به‌وضوح به نسبی بودن حقیقت در تاریخ اشاره داره؛ تاریخی که توسط قدرتمندان نوشته میشه، و زنان، هنرمندان و فرودستان اغلب از اون حذف میشن.

«پرده‌خانه» در فرم خودش  لایه‌هایی از تئاتر در تئاتر داره. خود پرده‌خانه صحنه‌ایه برای تمرین نمایش، هرچند اصلا به اجرای واقعی نمی‌رسه. این حالت شکسته شدن دیوار چهارم، و بازتاب هنرمندانی که در صحنه‌ای ساختگی اسیر شدن، اما همچنان تمرین می‌کنن، استعاره‌ای از هنرمند ایرانیه که در فضای بسته سانسور، همچنان به خلق ادامه می‌دن.
بیضایی با این فرم، جایگاه تئاتر رو در جامعه به چالش می‌کشه: آیا تئاتر تنها برای نمایش عمومی ارزش داره یا حتی در خلوت‌ترین اتاق‌ها هم تئاتر، کنشی انسانی و اعتراضیه؟

زبان نمایشنامه آگاهانه بین زبان تاریخی و زبان ادبی نوسان داره. شخصیت‌ها با لحنی قاجاری، همراه با واژه های کهن، اما با رویکردی مدرن و آگاه حرف میزنن. این آمیختگی زبانی باعث میشه که نمایش‌نامه نه یک بازآفرینی خشک تاریخی، بلکه روایتی امروزی در دل یک فضای تاریخی باشه.
بیضایی با مهارت خاصی از ضرب‌المثل‌ها، زبان محاوره‌ای درباری و واژگان نمایشی استفاده می‌کنه و از طریق اونا شخصیت‌ها را شکل میده. طنز تلخ اثر در لایه‌های زبانی نهفته ست ، طنزی که بعضی وقتا به‌صورت شوخی کلامی، و بعضی وقتای دیگه در تضاد بین حرف و عمل نمود پیدا میکنه.

شخصیت‌های «پرده‌خانه» اغلب زن هستند، اما بین اونا مردانی نیز حضور دارند که کارکرد نمادین دارن. هر شخصیت به‌نوعی یک نقش نمایشی هم هست، و این هم‌زمانی شخصیت واقعی و نقش نمایشی، از ترفندهای روایی پیچیده بیضاییه.

«فاخته» شاید مرکزی‌ترین شخصیت زن این نمایشنامه باشه. اون در گذشته بازیگر بوده، حالا پیر شده، اما همچنان به تمرین ادامه میده. فاخته زنیه که هم قربانیه و هم فاعل. هم از گذشته‌اش رنج می‌بره و هم بهش افتخار می‌کنه. اون نماد هنرمندیه که در دل سانسور و فراموشی، به حیات هنریش ادامه داده.

🔥 لازم به ذکره ، این که میگم نماد به معنای اینه که شخصیت ها اینقد خوب نوشته شدن که میتونن نماد باشن نه اینکه بیضایی آگاهانه و عامدانه اونها رو نمادین کرده باشه.

ورود جوون تازه‌وارد به پرده‌خانه، یک عنصر برهم‌زننده نظم موجوده. اون نه‌تنها تعادل پرده‌خانه رو بر هم می‌زنه، بلکه زخم‌های گذشته رو باز میکنه و باعث میشه که زنان بازنگری تازه‌ای در هویت خودشون داشته باشن. این شخصیت  نماینده نسل جدیدیه که گذشته رو نمیفهمه، اما کنجکاوه، و همین کنجکاوی باعث بحران میشه.

شخصیت‌هایی چون عزیزالسلطان، پتیاره، و باقی زنها هم هرکدوم تیپ‌های نمایشی مشخصی‌ ان: زن درباری، زن رقاصه، زن مسن فراموش‌شده و... اما بیضایی هر تیپ رو با لایه‌ای روانشناختی و تاریخی همراه می‌کنه تا اونها رو از حالت کلیشه‌ای خارج کنه.

نمایشنامه ساختاری چندلایه داره. از لحاظ صحنه‌بندی، با وجود محدود بودن مکان، بیضایی با ورود و خروج‌های مکرر، گفتگوهای درهم‌تنیده، مونولوگ‌های شخصیت‌ها و فلاش‌بک‌های ذهنی، فضا رو پویاتر از اونچه هست می‌سازه. استفاده از آیینه، پرده، سایه و نور در طراحی صحنه (در توضیحات متن) خودش نشونه‌هایی از تأکید بیضایی بر مفهوم بازتاب و دروغ و سانسوره.

«پرده‌خانه» در کنار آثاری مثل «مرگ یزدگرد»، «مجلس ضربت زدن»، و «سلطان مار» از شاهکارهای دوران میانسالی بیضاییه. اگر «مرگ یزدگرد» به بازخوانی تاریخ از زاویه‌ای دادگاهی می‌پردازه، «پرده‌خانه» روایت زنانه‌ای از همون تاریخ فراموش‌شده ست. این اثر از معدود نمایشنامه‌هاییه که تقریباً تمام شخصیت‌های اون زن هستن، و این خودش نقطه عطفی در کارنامه مردیه که همیشه دغدغه زن و نقش زن در تاریخ رو داشته .

در آخر «پرده‌خانه» نمایشنامه‌ایه که در اون تاریخ، اسطوره، زن، هنر و دروغ درهم‌ تنیده شدن. بیضایی در این اثر نه‌فقط نمایش می‌نویسه، بلکه تاریخ رو بازآفرینی می‌کنه، اما این تاریخ نه اون چیزیه که در کتاب‌ها اومده  بلکه تاریخیه که در حاشیه و فراموشی رخ داده: تاریخ زنان فراموش‌شده، هنرمندان محو‌شده، و حقیقت‌های سانسورشده.
زبان پیچیده اما روون، شخصیت‌های پرلایه، فضای استعاری و مفاهیم عمیق اجتماعی، «پرده‌خانه» رو به یکی از درخشان‌ترین نمایشنامه‌های فارسی بدل کرده. خوندن و اجرا کردن این نمایشنامه، به‌نوعی خوانش دوباره از تاریخ فرهنگی ایرانه؛ با پرسشی ساده اما تکان‌دهنده: «چه کسانی از تاریخ حذف شدن؟
      
129

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.