یادداشت رقیه م.ناصری

رقیه م.ناصری

رقیه م.ناصری

2 روز پیش

        دعوتید به تماشای مسابقه فوتبال
قبل از شروع، تخمه های تان را آماده کنید. تیم محبوب « راپا و دوستان جدیدش» به مصاف تیم قدر « مدرسه» می رود.
«دوستت ندارم مدرسه! خودت را لوس نکن. دوستت ندارم چون نمی خواهم کسی به من زور بگوید و تو تنها کسی هستی که این کار را می کنی. مجبورم می کنی صبح زود بیدار شوم. مجبورم می کنی مشق بنویسم. مجبورم می کنی... » این کتاب ماجرای پسری است که گل های جانانه ای به تیم حریف می زند. با وجود دفاع های حساب شده اما گل های زیادی هم می خورد. تا اینکه دقیقه هشتاد و نه بازی می رسد. راپا و دوستانش حمله خوبی می کنند. فشار روی هر دو تیم بالا است. داور سوتش را بالا می آورد. توی همین لحظه دروازه باز می شود. گل! بچه ها گل می زنند اما از نوع گل به خودی. 
کار به وقت اضافه می کشد. مدرسه فکر نمی کرد تیم تازه کار بتواند در برابرش قد علم کند. راپا و رفقایش نمی خواهند مثل همیشه مدرسه پیروز شود. هر دو تیم خسته و عصبانی اند. بالاخره چه کسی برنده می شود؟ برای فهمیدن سرنوشت این بازی باید تا آخرین صفحه صبر کنید. 
اگر شما هم دل تان برای مدرسه تنگ شده با نوجوان تان کتاب را بخوانید. فقط کاری به سهم تخمه بچه ها نداشته باشید.
      
41

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.