یادداشت امیرحسین ملکی
1401/3/12
"قصهها همه همینطورند. درست است که ما آنها را در ذهن خودمان خلق میکنیم، اما یک پای آنها در دنیای واقعیت است. هر تکهای از داستان خیالی ما گوشهای از واقعیت است. این است که نمیشود گفت که هیچ داستانی از ریشه و اساس دروغ است. همانطور که شوخیهای ما همیشه به بعضی چیزهای جدی اشاره میکنند، خیالبافیهای ما هم حاصل چیزهای واقعی هستند که دیدهایم." آثار حمیدرضا شاهآبادی را به خاطر چندبعدیبودن دوست دارم. در کتابهای او علاوهبر داستان، با تاریخ هم آشنا میشویم؛ آنهم قسمت کمتر شنیده شدهی تاریخ. کتاب "لالایی برای دختر مرده" یک کتاب ساده ولی عمیق است. شاهآبادی در این کتاب به بهانهی روایت فروش دختران قوچانی در زمان قاجار، یک معضل و دغدغهی اجتماعی را بیان میکند. کتاب چهار راوی دارد که روایتهایشان درهم تنیده و مکمل همدیگرند؛ و در مجموع داستان را جلو میبرند. "لالایی برای دختر مرده" اثر غمگینی است؛ ولی غمی که ما را وادار به تعمل میکند. سیلی آخر کتاب عالی بود. آن سیلی در گوش تاریخ نواخته شد؛ تاریخی که تنها مُرکبش خون مظلومان است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.